کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل بيست ودو

      فصل بيست ودو


    من چه بايد بكنم؟ عطش در وجودم بى داد مى كند و دنيا با همه جلوه هاى آن، مرا سيراب نمى كند. اين دنيا، همچون قطره اى است كه نمى تواند وجود مرا سيراب كند، حتّى چشمه هاى درون من هم نمى توانند عطش مرا برطرف كنند.
    روح انسان وسعتى دارد كه درياها هم نمى توانند آن را سيراب كنند. وقتى من بينشى پيدا كردم كه ارزش خود را برتر از همه هستى دانستم و دانستم خدا هستى را براى انسان آفريده و انسان را هم براى خودش، ديگر دنيا نمى تواند مرا آرام كند، من در تنگنا افتاده ام، من بايد به سوى خدا بروم و دست نياز به سوى او دراز كنم و با او پيوند بخورم.
    اوست كه اين وسعت را در وجودم قرار داده و اكنون اين تشنگى مرا به سوى او فرامى خواند، اين خود او بود كه اين بينش را به من داد، او تشنگى را در وجودم ايجاد كرد تا من از خود و از اين دنيا، جدا شوم و به سوى او بروم!
    من تنها هستم; امّا حيران نيستم. تنهايم; امّا خدا را مى بينم كه مرا از خود و دنيايم جدا كرده تا من برخيزم و به او برسم. او مرا اين گونه به سوى خود فراخوانده است.
    اين بينش و اين عطش، لطف اوست; اصلاً اين تشنگى و اين بى قرارى، حاصل دعوت او بوده است!
    خدايى كه هزاران سال قبل از اين كه من به دنيا بيايم به فكر آب و غذاى من بوده و ابر و خورشيد و فلك را آفريده... آيا نياز دل و روح مرا از من دريغ مى كند؟
    وقتى من اين گونه فكر كنم به امنيّت مى رسم و همواره خداى خويش را سپاس و حمد مى كنم.

    * * *


    خداى مهربانم مرا به سوى خودش دعوت كرد; ولى من اين دعوت او را به كندى جواب دادم و گاه اين دعوت را نفى كردم; امّا وقتى بلا و مصيبتى بر من وارد شد، خدايم را خواندم و او بى درنگ، جواب داد. وقتى تنهايى خودم را در هستى، حس كردم و به او پناه بردم و صدايش زدم، او جواب مرا داد.
    به همين دليل، او را حمد مى كنم و مى گويم: "ستايش خدايى را كه هر وقت صدايش زدم، صدايم را شنيد، ستايش خدايى را كه به او پناه بردم و او به من پناه داد."
    من مى دانم كه اگر از ديگران كمك بخواهم و نزد آنان بروم، جوابم را نمى دهند، پس چرا آنان بت و تكيه گاه من شوند؟! وقتى خواندن ديگران، محروميّت است و نااميدى، پس چرا آنان را بخوانم؟ من فقط خداى خويش را مى خوانم و به غير او دل نمى بندم كه هركس به غير او دل بست، نااميد شد و راه به جايى نبرد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۲: از كتاب پنجره دوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن