کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل پانزده

      فصل پانزده


    گاه با خود فكر مى كنم بايد توبه كنم، بعد سعى مى كنم گناهان خود را به ياد آورم، به دنبال اين مى گردم كه كجا دروغ گفته و كجا غيبت كرده ام; ولى هرگز با خود فكر نمى كنم كه گناهان من، چيزهاى ديگرى هم هست!
    وقتى من به غير خدا دل مى بندم، وقتى خودم را فراموش مى كنم و سرمايه ام را براى جمع ثروت دنيا صرف مى كنم، وقتى به چيزهاى كوچك قانع مى شوم، وقتى با غير خدا انس مى گيرم... آيا اين ها، خسران نيست؟
    آيا اينكه من خودم را گم كنم و از ياد ببرم، گناه نيست؟
    آيا اين غرورى كه در دل من نهفته است، ريشه گناهان نيست؟
    شيطان هزاران سال عبادت كرد، او هيچ گناهى نداشت; اما همين غرور او را زمين زد و از درگاه خدا دور كرد. شيطان نه دروغ گفته بود و نه تهمت زده بود، او همواره خدا را عبادت مى كرد; امّا غرورش او را نابود كرد.
    چرا در وجود من حسد موج مى زند؟ چرا به كارهاى خوب خودم، مغرور شده ام؟ چرا شيفته دنيا شده ام؟ اين ها ريشه همه گناهان است. من از اين ها بايد توبه كنم.

    * * *


    وقتى كودك بودم يك بادبادك خريدم، ناگهان، باد شديدى آمد و بادكنك من به آسمان رفت. من به دنبال آن دويدم، از اين كوچه به آن كوچه. ساعت ها به دنبال آن بودم و آن را پيدا نكردم. هر بار كه از آن كوچه عبور مى كردم باز به آسمان نگاه مى كردم.
    من يك بادكنك گم كردم اين قدر آن را جستوجو كردم; امّا چرا وقتى بزرگ شدم و خودم را گم كردم، به دنبال آن نبودم؟
    خدا اين همه به من سرمايه داد تا از آن استفاده كنم و در راه سعادت، گام بردارم، امّا آنها را در راه دنيا صرف كردم، من آنها را تباه نمودم.
    بزرگ ترين گناه اين است كه من خودم را از ياد برده ام! من از اين گناه، توبه مى كنم...


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۵: از كتاب پنجره دوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن