کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل دوازده

      فصل دوازده


    كدام راه مرا به خدا نزديك مى كند؟ راه عبادت؟ شيطان هم هزاران سال، عبادت كرد. براستى راه سعادت كدام است؟ من مى دانم كه اگر عبادت كنم و به غرور گرفتار شوم از خدا دور مى شوم.
    رسيدن به مهربانى خدا، فقط از راه "فروتنى" ممكن است!
    اگر من عبادت كردم و از دستورات دين اطاعت نمودم، نبايد فكر كنم كه ديگر به رحمت خدا رسيده ام، گاه من با اطاعت و عبادت، گرفتارى خود را زيادتر مى كنم، غرور من زيادتر مى شود، همان گونه كه شيطان به غرور گرفتار شد.
    من بايد به جاى غرور، دل شكسته باشم! بايد فروتن باشم و با تمام وجود از خدا يارى بخواهم، من بايد حس شرمسارى از خدا داشته باشم.

    * * *


    پسر من پنج سال داشت، يك روز او كامپيوتر كيفى مرا برداشت و وقتى خواست آن را به اتاق ديگر ببرد، ناگهان از دستش افتاد و شكست.
    پسرم بسيار مضطرب شد و شروع كرد به گريه كردن، وقتى من ديدم او اين گونه گريه مى كند، با او چه بايد مى كردم؟
    او خودش فهميده بود چه خطايى كرده است، ديگر لزومى نداشت من بر او سخت بگيرم. توبيخ براى اين است كه او بفهمد اشتباه كرده است، وقتى او خودش فهميد اشتباه كرده است، ديگر توبيخ براى چه؟
    من از او دلجويى كردم، او را در آغوش گرفتم و بوسيدم، به او گفتم: "گريه نكن! اشكالى ندارد."

    * * *


    شيطان يك عمر عبادت كرد، امّا به خاطر غرور خود از درگاه خدا دور شد، عبادتى كه با غرور و تكبّر همراه باشد، ارزشى ندارد، آن چيزى كه خدا از من مى خرد، فروتنى و دل شكستگى من است، لطف خدا به دل هاى شكسته، بسيار نزديك است، اين دل ها، حرم خدا است.
    وقتى من در مقابل خداى خود، تواضع داشته باشم، زمينه ريزش فضل خدا را در خود ايجاد كرده ام و مى توانم عنايت او را جلب كنم.

    * * *


    خدا موسى(عليه السلام) را به پيامبرى برگزيد و از او خواست تا مردم را به راه راست هدايت كند، خدا او را به عنوان "كليم الله" انتخاب كرد، "كليم الله" يعنى كسى كه خدا با او سخن مى گويد و اين مقامى بس بزرگ بود.
    موسى(عليه السلام) دوست داشت بداند چرا خدا اين مقام را به او داده است؟
    روزى خدا به او فرمود:
    ــ اى موسى! آيا مى دانى چرا تو را به اين مقام رساندم و تو را برگزيدم؟
    ــ نه!
    ــ من ميان بندگان خود جستوجو كردم، ديدم تو از همه آنان تواضع و فروتنى بيشترى دارى. تو صورت خود را در مقابل عظمت من، بر خاك مى گذاشتى، پس من تو را انتخاب نمودم.[1]

    * * *


    اگر موسى(عليه السلام) به اين مقام بزرگ رسيد، براى اين بود كه در مقابل خدا، بيش از همه فروتنى مى كرد. راز جذب مهربانى خدا در همين فروتنى است. وقتى من دعايى مى خوانم و حال خوبى به من دست مى دهد، چه بسا اين حال خوش، باعث غرور من مى شود، خوشا به حال كسى كه اين حال خوش را ندارد، امّا دلش از غرور خالى است!
    وقتى اشكى از چشم من جارى مى شود، چنان دچار غرور مى شوم كه فكر مى كنم بايد فرشتگان مرا را روى دست بگيرند! چه خيال باطلى! اشكى كه بعد از آن، چنين انتظارى در من ايجاد شود، بلاىِ رشد من است.
    من راه را گم كرده ام! چند ركعت نماز مى خوانم و چند قطره اشك مى ريزم، آن وقت خيال مى كنم چه بنده خوبى شده ام و خدا بايد به سخن من گوش كند. اين غرور، روح و جان مرا به تباهى مى كشاند.

    * * *


    خدا مى داند كه اين غرور چقدر براى بنده اش ضرر دارد، خدا نسبت به بنده اش مهربان است. بنده او هر شب براى نماز شب بيدار مى شود و در تاريكى شب، نماز مى خواند، خدا مى داند كه اگر او امشب بيدار شود، دچار غرور خواهد شد، براى اينكه او را از غرور نجات دهد، خواب او را سنگين مى كند.
    چند ساعت مى گذرد، آفتاب طلوع مى كند، آن بنده از خواب بيدار مى شود، مى بيند نماز صبح او هم قضا شده است. او از خودش ناراحت مى شود و بر خودش خشم مى گيرد، در او حالت شكستگى پيش مى آيد، او از خودش جدا مى شود، از غرورش فاصله مى گيرد و از تباهى نجات پيدا مى كند.
    آرى! اين حالت غم و اندوه از حال خوشى كه در نماز شب به او دست مى داد، ارزش بيشترى دارد! اگر او امشب بيدار مى شد و نماز شب مى خواند و اشك مى ريخت، دچار غرور مى شد.[2]

    * * *


    من بايد با اين دعاى امام سجاد(عليه السلام) آشنا شوم و آن را همواره زمزمه كنم: "بارخدايا! وقتى مرا نزد مردم بزرگ مى كنى، به همان اندازه مرا نزد خودم، كوچك و فروتن نما."
    اين دعا چقدر حرف براى گفتن دارد، وقتى من نزد خودم، خوار و زبون باشم، به راز سعادت دست يافته ام. كسانى كه خود را بزرگ مى بينند و دچار غرور مى شوند، از شاهراه سعادت دور شده اند.
    من بايد تلاش كنم همواره فروتن باشم!
    اين چه دردى است كه وقتى چند ركعت نماز خواندم، خيال مى كنم از آسمان آمده ام و ديگر خود را بالاتر از ديگران مى دانم؟!
    من بايد به فروتنى درون خود رسيده باشم، اگر اين فروتنى نباشد، غرور مرا از پاى درمى آورد، همان گونه كه شيطان بعد از هزاران سال عبادت از درگاه خدا دور شد.

    * * *


    اكنون كه اين سخنان را دانستم، نگاهم به بلا عوض مى شود، راه نجات من همان فروتنى و شكسته دلى است و بلا مرا به اين هدف مى رساند. وقتى من در اوج غرور قرار مى گيرم، خدا بلايى مى فرستد تا من بشكنم و دل من از غرور جدا شود و رو به فروتنى آورد.
    وقتى بلا فرامى رسد، ديگر از آن غرور خبرى نيست، آن حالت تكبّر از بين مى رود و من ناخودآگاه شكسته مى شوم. از دلى كه شكسته است تا لطف خدا، راهى نيست. انسان هرچه شكسته تر شود، بهره مندتر مى شود و مى تواند از استعدادهاى خود بهره ببرد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۲: از كتاب پنجره دوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن