کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل چهل وسه

      فصل چهل وسه


    انسان راهى طولانى در پيش دارد و زندگى او فقط به اين دنيا محدود نمى شود. انسان بايد طورى تربيت شود كه در تمام اين مسير بداند چه كند و چگونه برود.
    اگر انسان را فقط جسم بدانيم، ناچار بايد او را طورى تربيت كرد كه آب و غذايش فراهم شود. براستى آيا دنيا چراگاه است؟ من به اينجا آمده ام تا پخته شوم، خدا خواست تا من با اختيار خود به كمال برسم.
    من از ملكوت آمده ام تا درس خود را فراگيرم و بار ديگر به ملكوت بازگردم. من راه بى پايان در پيش دارم، من مى دانم كه ارزشم بالاتر و برتر از اين دنياى فانى است، اينجاست كه بايد به گونه اى تربيت شوم تا اين استعداد و سرمايه عظيم من تباه نشود. كسى مى تواند مرا تربيت كند كه از اين استعداد بى نهايت من باخبر است.
    انسانى را كه براى فضاىِ خانه است "پدر" مى تواند تربيت كند، انسانِ جامعه را "دانشمندان"; ولى انسانِ رهرو تا ابديّت را فقط "خدا" مى تواند تربيت كند.

    * * *


    دانشمندانى كه خواستند انسان را تربيت كنند، سرمايه هاى فراوان او را به خوبى نشناختند، براى او برنامه ريزى كردند، بدون اينكه به سرمايه هاى انسان توجّه كنند، براى همين است كه انسان ها دست به عصيان مى زنند. كسانى كه انسان را بدون ادامه او در روز قيامت مى بينند، مثل اين است كه بخواهند با نيروى اتمى يك چراغ فتيله اى روشن كنند، درحالى كه آن نيروى عظيم در اين چراغ، جز انفجار چيزى به بار نمى آورد.
    خدا در وجود انسان استعدادهاى فراوان قرار داده است، آيا مى توان يك اقيانوس را در يك ليوان جاى داد؟ اگر انسان را فقط در محدوده اين دنياى خاكى بشناسيم، استعدادهاى او را تباه كرده ايم.
    استعدادهاى بزرگ هنگامى كه راهى براى رشد نمى يابند، فاجعه به بار مى آورند. رودخانه اى عظيم اگر راه به دريا پيدا نكند، باتلاق خطرناك مى سازد، تراكم استعدادهاى رهاشده، جنون و عصيان به بار مى آورد.

    * * *


    بهترين راه براى تربيت انسان اين است كه در او عشقى بيافرينى كه از تمام غريزه هاى او، نيرومندتر باشد، تا زمانى كه اين عشق بزرگ در انسان خلق شود، او حركت نمى كند و از بند اسارت ها نجات نمى يابد.
    انسان دنيا را به خاطر جلوه هايش دوست دارد; وقتى او مى فهمد خدا برايش از همه دنيا بهتر است، عشق به خدا در دلش شعله مى كشد. ابراهيم(عليه السلام)فرزندش را دوست داشت، او عاشق اسماعيل بود; امّا وقتى دانست كه به هر حال از اسماعيلش جدا مى شود، تصميم گرفت او را فداى عشقى برتر و بزرگ تر كند.
    وقتى من به اين بينش و معرفت رسيدم كه اگر عشق خدا را در دل خود جاى دهم، ارزش پيدا مى كنم و اين عشق مرا جاودانه مى كند، از دنيا دل برمى كنم و عشق خدا را مى پذيرم، اين عشق مرا از همه غريزه ها و اسارت ها مى رهاند.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴۳: از كتاب پنجره دوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن