کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    قَصص : آيه ۴۳

      قَصص : آيه ۴۳


    وَلَقَدْ آَتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ مِنْ بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الاُْولَى بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (43 )
    بنى اسرائيل را به سلامت از آب عبور دادى و آنان به سوى فلسطين حركت كردند، آنان بايد از صحراى سينا مى گذشتند.
    آنان مدّتى در اين صحرا توقّف كردند تا موسى(عليه السلام) با گروهى از آنان به كوه طور برود، سمت راست كوه طور، "درّه طوى" واقع شده بود، درّه اى كه بسيار مقدّس بود. تو با موسى(عليه السلام)براى اوّلين بار در آنجا سخن گفتى، آنجا وعده گاهى مقدّس بود.
    كوه طور در سمت جنوب صحراى سينا بود، آنان براى رسيدن به فلسطين بايد به سمت شمال مى رفتند، از اين رو آنان مدّتى در صحراى سينا ماندند تا موسى(عليه السلام) براى آوردن تورات به كوه طور برود. موسى(عليه السلام) به آنان گفت: "سى شب به كوه طور مى روم، در اين مدّت از برادرم هارون اطاعت كنيد".

    * * *


    موسى(عليه السلام) به كوه طور آمد، تو كتاب آسمانى خويش را بر موسى(عليه السلام) نازل كردى، پس از نابودى قوم نوح و قوم ثمود و قوم لوط و فرعون، اين اوّلين كتابى بود كه تو از آسمان نازل كردى. تو زمين را از كافران و ستمكاران پاك كردى و ديگر وقت آن بود تا انسان ها را از هدايت و راهنمايى خود بهره مند سازى، تورات، كتاب رحمت و هدايت بود و سبب بينش و بصيرت مى شد. تو تورات را نازل كردى، باشد كه انسان ها پند بگيرند.

    * * *


    قرار بود موسى(عليه السلام) سى شب در كوه طور بماند، تو صلاح را در اين دانستى كه موسى(عليه السلام) چهل روز در كوه طور بماند، وقتى بنى اسرائيل ديدند موسى(عليه السلام)دير كرد، دچار فتنه شدند و گوساله پرست شدند، (مجسّمه گوساله اى را مى پرستيدند) هارون آنان را از اين كار نهى كرد، امّا آنان هارون را تهديد به قتل كردند و او را تنها گذاشتند.

    * * *


    موسى(عليه السلام) در كوه طور بود، تو ماجراى گوساله پرستى را به او خبر دادى، او بسيار آشفته شد و خشمناك و اندوهگين به سوى قوم خود بازگشت.
    اينجا بود كه موسى(عليه السلام) بر سر آنان فرياد برآورد و آن گوساله را در آتش سوزاند و خاكستر آن را بر باد داد. موسى(عليه السلام) از مردم خواست تا توبه كنند و تو توبه آنان را پذيرفتى.
    بعد از آن موسى(عليه السلام) مردم را به سوى فلسطين (سرزمين موعود) حركت داد، وقتى آنان به مرز صحراى سينا و فلسطين رسيدند، فهميدند كه بيت المقدس در دست دشمنانشان است، براى همين آنان به موسى(عليه السلام) گفتند: "اى موسى ! تو با خداىِ خودت به جنگ دشمنان برو و ما همين جا مى مانيم".
    اينجا بود كه تو بر آن مردم غضب كردى و چهل سال آنان را در صحراى سينا سرگردان نمودى، آنان هر روز به راه مى افتادند و تا شب راه مى پيمودند، شب در جايى استراحت مى كردند، صبح كه از خواب بيدار مى شدند، خود را در همان نقطه آغاز حركت مى يافتند.[88]
    روزها ابرها را مى فرستادى تا بر سرشان سايه افكند و نور خورشيد اذيّتشان نكند، برايشان از آسمان غذاى گوارا مى فرستادى، امّا آنان تمام اين مدّت در سرگردانى بودند.[89]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷۶: از كتاب تفسير باران، جلد هشتم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن