فصل چهل وسه
دين از من مى خواهم كارهايى را انجام بدهم و كارهايى را انجام ندهم، آيا اين براى من محدوديّت است؟
به دانه گندم نگاه مى كنم، يك دانه گندم اگر با نظام طبيعت هماهنگ بشود، هفتصد برابر مى شود!
گندم به تاريكى و رطوبت نياز دارد; امّا اين نياز بايد زير خاك برآورده شود. وقتى گندم زير خاك قرار مى گيرد، تاريكى و رطوبت به كمك او مى آيد و گندم جوانه مى زند و ريشه مى دواند و بعد از مدّتى، سنبله مى دهد و هفتصد دانه گندم مى شود.
ولى اگر من يك انبار گندم داشته باشم، همين رطوبت و تاريكى، همه گندم ها را نابود مى كند، گندمى كه از نظام طبيعت پيروى نكند، خوراك حشرات مى شود و مى پوسد.
يك انبار گندم نمى تواند يك گندم توليد كند; زيرا اين گندم ها در خاك، ريشه ندوانده اند. گاه يك گندم مى تواند هفتصد گندم توليد كند.
دين به من مى آموزد كه چگونه با نظام جهان هماهنگ شوم و به بار بنشينم. اگر من سخن دين را قبول نكنم، همه استعدادهايم، تباه مى شود.
اگر من در دين، ريشه بدوانم و رشد مى كنم، بال مى گسترانم و آسمان ها را در قلمرو خود مى كشم و به ثبات و آرامش مى رسم و هيچ توفانى مرا نمى لرزاند، آن وقت است كه ملكوت جايگاه من مى شود و همان انسانى مى شوم كه فرشتگان بر آن سجده كردند.