کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سى

      فصل سى


    من از زمانى كه نماز مى خواندم، بارها "سبحان الله" گفته ام، هر روز بيش از پنجاه بار اين ذكر را تكرار كرده و خدا را تسبيح نموده ام; امّا اكنون مى خواهم بدانم معناى "تسبيح" چيست.
    وقتى من در خود، در جامعه و در جهان، چيزى را بى معنا و زيادى و بى هدف مى بينم، خدا را تسبيح نكرده ام. اگر من يك قطره باران، يك ذرّه شن، يك ستاره، يك حركت يا انسان را زيادى يافتم، حقيقت تسبيح را درك نكرده ام.
    سبحان الله يعنى اين كه خدا از همه عيب ها و نقص ها پاك و از تمام بى هدفى ها و بيهودگى ها به دور است.
    سبحان الله!
    خدايى كه من او را مى پرستم، انسان، جامعه و جهان را هدفمند آفريده است. در همه هستى، يك ذرّه هم بى حساب و بى معنا و زيادى نيست.
    من خدا را چگونه مى شناسم؟
    من در ذهن خود براى خدا هزاران كار بيهوده ثبت كرده ام. وقتى به آسمان نگاه مى كنم، با خود مى گويم: "خدا اين ستاره ها براى چه آفريده است؟" خدا را تسبيح نكرده ام.
    وقتى به اقيانوس هاى بى كران مى نگرم، پوچى و بيهودگى آن را در وجودم حس مى كنم. وقتى رنج و سختى انسان ها را مى بينم و مى گويم: "چرا خدا چنين كرده است"، تسبيح من، حقيقت نداشته است.
    وقتى صحنه جنگ و خون ريزى را مى بينم، طاقتم تمام مى شود و مى گويم: "خدايا! چرا انسان را اين گونه آفريدى؟"
    وقتى من اين سؤالات را از خدا مى پرسم، ديگر چه فايده اى دارد كه "سبحان الله" را در نماز تكرار كنم; چيزى را بر زبان مى آورم كه به آن باور ندارم، براى همين است كه نماز من، نماز واقعى نيست!
    وقتى من مى توانم خدا را تسبيح بگويم كه در تمام جهان، هيچ چيز را بيهوده نبينم و باور داشته باشم كه خداوند كارش را به خوبى انجام داده است; تمام اين دردها و ظلم ها و كمبودها در جامعه از ماست.
    خدا چيزى را در جهان كم نگذاشته و از طرف او هيچ كمبود و ظلم و اشتباهى نبوده است، پس من به پاكى او شهادت مى دهم!
    وقتى من ظلم و ستمى را مى بينم، مى دانم كه خدا سبب آن ظلم و ستم نيست; چون خدا از همه عيب ها پاك است. او اين جهان را با برنامه و با هدفى متعالى آفريده و كار بيهوده يا اشتباه نكرده است. او به انسان آزادى داده است. كمال انسان در آزادى اوست; اما انسان با آزادى خودش، اين سياهى ها را به وجود آورده است!

    * * *


    اكنون بايد بدانم خدا انسان را چگونه آفريد، بايد با راز آفرينش خود آشنا شوم و خود را بهتر بشناسم!
    وقتى خدا مى خواست آدم را بيافريند، با فرشتگان سخن گفت: "مى خواهم خليفه و جانشين خود را روى زمين قرار دهم."
    خدا مى خواست انسان را خلق كند و او را گل سرسبد آفرينش قرار دهد!
    همه فرشتگان به زمين نگاه مى كنند، تعجّب مى كنند و با خود مى گويند: "چرا خدا ما را به عنوان خليفه خود انتخاب نمى كند؟ ما همواره در حال عبادت او هستيم و هرگز گناه و معصيت نمى كنيم. چرا او مى خواهد انسان را به عنوان خليفه خود برگزيند؟"
    فرشتگان تصميم گرفتند با خدا سخن بگويند، آن ها مى گويند: "خدايا! آيا مى خواهى روى زمين كسى را قرار بدهى كه فساد و خونريزى كند؟ ما فرشتگان همواره عبادتت مى كنيم و هرگز معصيت نمى كنيم."
    آرى! فرشتگان چنين فكر مى كردند: چرا خدا مى خواهد انسان را خليفه خود روى زمين قرار دهد؟ در زمين موجودات ديگرى هم زندگى كرده اند، ده هزار سال گروهى از جنّ در آنجا زندگى كردند، آن ها در اين زمين ظلم و ستم كردند و خون همديگر را ريختند.[10]
    دنياى مادّه، محدود است و طبيعى است اختلافات و جنگ پيش مى آيد، خونريزى مى شود، يكى پيروز و ديگرى كشته مى شود; اين طبيعت دنيا است; امّا در دنياى غيب، كه محلّ زندگى فرشتگان است، هيچ محدوديّتى وجود ندارد، آن دنيا اصلاً دنياىِ مادّه نيست تا جنگى پيش آيد، بهتر است كه خدا خليفه خود را از ميان ما فرشتگان برگزيند.
    هركس روى زمين زندگى كند، زندگى مادّى خواهد داشت. تو براى ادامه نسل به او شهوت خواهى داد، براى حفظ جان خود، به او حبّ نفس خواهى داد تا خودش را دوست بدارد و بتواند خود را از آسيب ها برهاند، اين حبّ نفس كار دست او خواهد داد، او براى حفظ خود، ديگران را خواهد كشت!
    اى خدا! مگر هدف تو از آفرينش انسان، عبادت نيست؟! جنب، ما فرشتگان را كه همه اهل عبادت هستيم، و هرگز گناه نمى كنيم، جانشين خود قرار ده! ما همواره تو را ستايش مى كنيم.[11]

    * * *


    خدا به فرشتگان چنين پاسخ داد: "من چيزى را مى دانم كه شما نمى دانيد."
    فرشتگان به فكر فرومى روند، مى خواهى از چه رازى پرده بردارى؟ راز آفرينش انسان چيست؟
    به آنان مى گويى كه مى خواهم انسان را بيافرينم و از ميان آن ها، گروهى را پيامبرِ خود قرار دهم. پيامبران، خليفه من روى زمين هستند و مردم را به سوىِ من، دعوت مى كنند.[12]
    فرشتگان نمى دانستند كه تو چقدر انسان را دوست دارى! هنر انسان اين است كه اختيار دارد، مى تواند راه درست را انتخاب كند، اگر انسان رستگار شود، به اختيار خودش بوده و اين زيبايى انسان است.
    فرشته نمى تواند معصيت و گناه كند، او اصلاً شهوت و نياز جسمى ندارد; امّا در انسان هم قواى حيوانى قرار داده اى و هم شوق پرواز به سوى خودت.
    انسان موجودى است كه با اختيار خود راهش را انتخاب مى كند. آن جوانى كه در اوج جوانى، از نگاه به نامحرم روى برمى گرداند، از هزاران فرشته برتر است; زيرا او شهوت دارد و از گناه دورى مى كند; امّا فرشته اصلاً شهوت ندارد. انسان به اختيار خود از زشتى ها دورى مى كند و به سوى زيبايى ها مى آيد.
    شُكوه انسان در اختيار اوست. وقتى قرار است انسان، موجودى آزاد و مختار باشد، طبيعى است كه گروهى از انسان ها، راه زشتى ها را انتخاب مى كنند و روى زمين فساد خواهند كرد; امّا تو مى دانى همه زيبايىِ انسان در اختيار اوست، اگر اختيار را از انسان بگيرى، خوب بودن انسان، ديگر ارزشى ندارد.
    خدا مى خواست موجودى خلق كند كه در اين دنياى خاكى، ميان سختى ها و بلاها، راه خوبى ها را برگزيند و اگر ظلم و ستمى را ببيند با آن مبارزه كند.
    فرشتگان به ظلم هايى كه بعداً روى زمين پيش خواهد آمد، توجّه كردند. درست است براساس اختيار، انسان ظلم و ستم خواهد كرد; امّا همين انسان همه هستى خود را در راه مبارزه با ظلم و ستم فدا خواهد نمود; انسانى كه مى تواند راحت زندگى كند و آسوده باشد، از همه چيز خود مى گذرد و راه آزادى و آزادگى را برمى گزيند و با ظلم و ستم مبارزه مى كند و مقامش از فرشته بالاتر مى رود.

    * * *


    وقتى مى بينم انسانى در اين دنيا ظلم مى كند، خدا را تسبيح مى كنم و فرياد برمى آورم كه خدا سبب اين ظلم نيست، او از همه عيب ها پاك است، او به انسان آزادى داده است و كمال انسان در آزادى اوست. برنامه خدا، برنامه اى متعالى است; امّا اين انسان است كه با آزادى خودش، اين سياهى ها را به وجود آورده است!


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳۰: از كتاب پنجره اول نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن