فصل سى ودو
چرا عدّه اى از انسان ها راه كفر را برمى گزينند و به خدا ايمان نمى آورند؟ آنان نشانه هاى قدرت خدا را مى بينند و به راه كفر ادامه مى دهند.
اشكال در چيست؟
جواب را يافتم: آنان احساس غربت ندارند!
كسى كه در بيابانى گم شده و تنها و سرگشته است، وقتى مقدارى خاكستر به جامانده از آتش مى بيند، خوشحال مى شود; زيرا نشان مى دهد كسى از اينجا عبور كرده است.
وقتى شب فرامى رسد، از دور نور ضعيفى را مى بيند، غرق شادى مى شود و اين براى او نشانه اى بزرگ است.
ولى كسى كه در همان بيابان، احساس گمشدگى ندارد و دردِ غربت را حس نمى كند، اگر نور آتش بزرگى را هم ببيند، احساسى نخواهد داشت.
اين حكايت انسان است; انسانى كه ارزش خود را درك نكرده و به دنيا دلبسته و دردِ غربت ندارد، نشانه هاى خدا را نمى بيند.
ولى كسى كه مى داند دل او از همه جهان، بزرگ تر است، احساس ديگرى دارد. او فهميده است كه اين دنيا نمى تواند عطش او را سير كند. او غربت را درك كرده است. او گمگشته اى دارد و به دنبال نشانه است، اينجاست كه هستى براى او نشانه هايى از وجود خدا مى شود، ستارگان، آسمان، دريا، گياهان، باد و باران و... همه براى او نشانه هايى از قدرت خدا هستند و او به اين نشانه ها فكر مى كند و به خدا ايمان مى آورد.
انسانى كه راه كفر را برگزيده، وقتى به جهان نگاه مى كند، پوچى و بيهودگى را حس مى كند; امّا آن كه حس غربت دارد و در وجودش، عطش احساس مى كند، جهان را نشانه قدرت خدا مى بيند و به ايمان مى رسد.