فصل بيست وپنج
چرا من اين قدر دغدغه آب و نان دارم؟ من قبل از هر چيز، بايد پاسخ سه سؤال خود را پيدا كنم:
"بودن"، "چگونه بودن" و "براى چه بودن".
من براى چه آفريده شده ام؟ چگونه بايد زندگى كنم؟ براى چه بايد زندگى كنم؟
من اگر پاسخ اين سه سؤال را بدانم، آن وقت زندگى برايم معنا پيدا مى كند. پاسخ به اين سؤال ها، ريشه آگاهى من است.
هر انسانى كه به اين سه سؤال فكر نكند، سؤالات ديگر براى او مهم مى شود و آن وقت است كه از مسير سعادت دور مى شود.
گاه از خود مى پرسم: غذاى من چه بايد باشد؟ ماشين من چگونه بايد باشد؟ چرا من خانه اى براى خود ندارم؟
من مسائل واقعى خود را فراموش مى كنم و آب و نان و خانه، مسئله واقعى من مى شود. آنچه مرا به سوى سعادت مى برد، پاسخ به اين سه سؤال اصلى است: "براى چه آفريده شده ام؟ چگونه بايد زندگى كنم؟ چرا بايد زندگى كنم؟"
خدا در من استعداد فراوانى قرار داده است; راز بهره بردن از اين استعداد، آن است كه به اين سه سؤال پاسخ بدهم و از آن غفلت نكنم.