کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    اگر ياران وفا دارى داشتم

     اگر ياران وفا دارى داشتم


    اقامت امام در مدائن، چهل روز طول كشيده است و امروز او تصميم مى گيرد تا به سوى كوفه حركت كند .
    او نامه اى براى قَيس و يارانش كه در مَسْكِن ] شمال بغداد [ اردو زده اند مى فرستد و از آنها مى خواهد تا به سوى كوفه باز گردند .[105]
    امام به سوى كوفه حركت مى كند و به مسجد كوفه مى رود، مردم كوفه از او مى خواهند تا براى آنان سخن بگويد .
    مسجد پر از جمعيّت است، امام به منبر مى رود و چنين مى گويد :
    اى مردم ! ما امير شما و مهمان شما بوديم !
    ما خاندان پيامبر شما هستيم كه خداوند ما را از هر گونه پليدى پاك نموده است .[106]
    گوش كن !
    امام فقط اين دو جمله را تكرار مى كند .
    صداى گريه مردم بلند مى شود، كسى تا به حال، مسجد كوفه را اين چنين نديده است .
    مردم منتظرند تا امام، سخن ديگرى بگويد ; اما آن حضرت فقط همان دو جمله را تكرار مى كند .
    آرى امام اين گونه دارد حرف دل خود را با مردم كوفه مى گويد .
    آرى، شما با من بيعت كرديد ولى آن لحظه كه به يارى شما نياز داشتم مرا تنها گذاشتيد .
    ما از مدينه به شهر شما آمديم ولى شما چگونه از ما پذيرايى كرديد ؟ !
    از آن طرف، وقتى معاويه امضاى امام حسن(عليه السلام) را پاى صلح نامه مى بيند بسيار خوشحال مى شود و در سپاه شام، جشن و شادى بر پا مى شود .
    معاويه با عدّه اى از سپاهيان خود به سوى كوفه حركت مى كند تا در آنجا مردم كوفه با او بيعت كنند .
    آرى، او سالهاست كه آرزوى تصرّف كوفه را داشته است و اكنون به اين شهر مى رود . . .
    معاويه در نزديكى هاى شهر كوفه است، او دستور مى دهد تا سپاه شام در نُخَيْله ] اردوگاه نظامى كوفه [ اردو بزنند .
    نُخَيْله همان اردوگاه بزرگ كوفه است كه هميشه حضرتعلى(عليه السلام) وقتى مى خواست به جنگ برود در آنجا اردو مى زد .
    طبق برنامه قبلى، با رسيدن معاويه به نُخَيْله، امام حسن(عليه السلام) به آنجا مى رود و با او بيعت مى كند .[107]
    آرى، تاريخ تكرار مى شود، يك زمان در مدينه، حضرتعلى(عليه السلام) بعد از وفات پيامبر مجبور شد با ابوبكر بيعت كند و امروز هم امام حسن(عليه السلام) با معاويه بيعت مى كند .
    بعد از بيعت امام حسن(عليه السلام)، به مردم كوفه هم خبر داده مى شود تا در روز جمعه براى خواندن نماز به نخيله ] اردوگاه نظامى كوفه [بروند .[108]
    روز جمعه فرا مى رسد و سپاهيان شام و مردم كوفه، همه، براى خواندن نماز جمعه مى آيند و امام حسن(عليه السلام) نيز در اين جمع، حاضر است .
    نماز به امامت معاويه برگزار مى شود، بعد از نماز، معاويه به امام حسن(عليه السلام)مى گويد : "اى حسن بن على! برخيز و به مردم اعلام كن كه از حكومت كناره گيرى كرده اى و رهبرى مسلمانان را به من واگذار نموده اى" .
    امام از جاى بر مى خيزد رو به مردم مى كند و مى فرمايد :
    اى مردم ! معاويه گمان مى كند چون من او را شايسته خلافت مى دانستم با او صلح كرده ام ، امّا بدانيد اين خيال باطلى است .
    به خدا سوگند ! اگر شما مرا يارى مى كرديد و تنهايم نمى گذاشتيد هرگز با او صلح نمى نمودم چرا كه رهبرى امّت اسلامى ، به فرموده پيامبر ، از آنِ من است ، امّا من براى صلاحِ مسلمانان ، از حقّ خود ، گذشتم .[109]
    معاويه به خيال خودش مى خواست تا پيروزى خود را به رخ امام حسن(عليه السلام) بكشد ; امّا سخنان امام، حقايق را روشن ساخت .
    آرى، امام حسن(عليه السلام) به مردم فهماند كه درست است امروز معاويه به حكومت رسيده است ولى او خليفه و رهبر مسلمانان نيست .


کتاب با موضوع امام دوم


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۵: از كتاب در قصر تنهايى نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن