کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    در كمين خورشيد نشسته ام

     در كمين خورشيد نشسته ام


    امام چون اوضاع اردوگاه را اين گونه آشفته مى بيند تصميم مى گيرد تا به سوى مدائن حركت كند .
    اما بدخواهان از تصميم امام با خبر مى شوند و براى همين چند نفر از آنها زودتر اردوگاه را ترك مى كنند و در بين راه كمين مى كنند .
    امام به سوى مدائن مى رود، هيچ كس نمى داند كه چه خطرى جان امام را تهديد مى كند .
    در بين راه، جَرّاح كمين كرده است و منتظر است تا به امام حسن(عليه السلام) حمله كند .
    نگاه كن !
    او از مخفى گاه خود بيرون مى آيد !
    خداى من ! در دست او خنجر برهنه اى است و با آن خنجر به سوى امام حمله مى كند .
    او فرياد مى زند : "اى حسن ! تو مشرك شده اى، همانگونه كه پدرت مشرك شد" .[81]
    چند نفر از ياران امام به سوى امام مى دوند ; امّا او خنجر را به پاى امام مى زند، زخمى عميق در رانِ او ايجاد مى شود .
    خون از بدن امام فوران مى كند و امام بيهوش، از اسب بر روى زمين مى افتد .
    ياران امام، جَرّاح را به قتل مى رسانند ; خون از پاى امام جارى است، متأسفانه خونريزى امام بسيار شديد است، من خيلى نگران هستم، خدايا ! جان امام در خطر است .[82]
    ياران، زخم امام را محكم مى بندند، و بعد از مدّتى او به هوش مى آيد .
    اكنون، جوانان بنى هاشم، امام را بر روى تخته چوبى مى خوابانند و آن حضرت را به سوى شهر مدائن مى برند .[83]


کتاب با موضوع امام دوم


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۸: از كتاب در قصر تنهايى نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن