کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل چهار

      فصل چهار


    حدود هفت ماه قبل، هنگامى كه معاويه زنده بود، از نارضايتى مردم كوفه خبردار شد و فهميد كه كوفه در آستانه يك انفجار بزرگ است.[13]
    براى همين بود كه او نُعمان بن بَشير را به عنوان امير كوفه انتخاب كرد و همين نُعمان بود كه با سياست آرام خود توانست، اوضاع كوفه را تا اندازه زيادى به سوى آرامش ببرد.
    امّا بعد از مرگ معاويه و با روى كار آمدن يزيد، بار ديگر خشم مردم كوفه شعلهور شد براى همين، وقتى كه آنها از قيام امام حسين(عليه السلام) باخبر شدند، آن حضرت را به كوفه دعوت كردند تا به ظلم و ستم بنى اُميّه خاتمه دهند.
    اكنون با هجرت امام حسين(عليه السلام) به مكّه، تمام فكر يزيد متوجّه شهر مكّه است، او مى خواهد هر طور كه شده، امام حسين(عليه السلام) را از سر راه خود بردارد.[14]
    نُعمان هنوز در شهر كوفه حكومت مى كند و طبق دستور قبلى، از هر گونه حركت خشونت آميزى خوددارى مى كند.
    درست در اين شرايط، مسلم به كوفه آمده و در خانه مختار (داماد امير كوفه) منزل نموده است.
    به هر حال، حكومت نُعمان، شرايط بسيار مناسبى را براى مسلم فراهم كرده است و ياران مسلم به راحتى مى توانند به فعاليّت خود بپردازند.[15]
    رفت و آمد مردم براى ديدار مسلم بسيار زياد شده و خبر بيعت مردم با مسلم در تمام شهر پيچيده است.
    آخر اين چه حكومتى است كه مخالفانش با آرامش و راحتى براى ريشه كن كردن آن (به صورت علنى) تلاش مى كنند؟!
    امروز، نُعمان تصميم مهمّى مى گيرد.
    اين خبر در همه جاى شهر مى پيچد كه امير كوفه تمام مردم را به مسجد فرا خوانده است.[16]
    من كمى نگران مى شوم، نكند از طرف يزيد دستورى رسيده باشد؟!
    آيا موافقى با هم به مسجد كوفه برويم؟
    مسجد كوفه پر از جمعيّت مى شود; همه مى خواهند ببينند كه چه خبر شده است.
    امير كوفه (نُعمان) به بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد:
    اى مردم!
    به سوى فتنه ها نرويد كه باعث ريخته شدن خون هاى زيادى خواهد شد!
    با كسانى كه با ما جنگ نكنند، كارى نداريم; امّا اگر آنان دست به شمشير ببرند، ما هم تا پاى جان با آنها به جنگ خواهيم پرداخت.[17]
    مثل اين كه زياد جاى نگرانى نيست; چرا كه سياست امير كوفه همان سياست حفظ آرامش است.
    گوش كن!
    يك نفر از ميان جمعيّت بلند شده است و با صداى بلند امير كوفه را خطاب قرار مى دهد و چنين مى گويد: "اى امير كوفه! اين فتنه اى كه كوفه را آشفته كرده است، جز با شمشير پايان نمى گيرد، اين سخن تو نشانگر ضعف توست".[18]
    خدايا! اين كيست كه چنين گستاخانه سخن مى گويد؟!
    او عبد الله حَضرَمى است كه از طرفداران سرسخت يزيد است; او از اينكه دوستان مسلم در اين شهر به آزادى، رفت و آمد مى كنند، سخت غضبناك شده است.
    به راستى امير كوفه جواب او را چگونه خواهد داد؟
    آيا سخن او را خواهد پذيرفت؟ آيا او دستور حمله به مسلم و دستگيرى او را خواهد داد؟
    امير كوفه جواب مى دهد: "من اطاعت از خدا را بيشتر از معصيت خدا دوست دارم".[19]
    چون سخن او به اينجا مى رسد، از منبر پايين مى آيد و به سوى قصر خود مى رود.
    خواننده محترم!
    دلم مى خواهد، روى اين سخن امير كوفه خوب فكر كنى.
    اين يك سند تاريخى بسيار مهم است.
    آرى، فضاى عمومى كوفه به گونه اى آماده شده است كه امير كوفه هم مى داند كه اگر براى مقابله با مسلم و ياران او اقدامى انجام دهد، معصيت خدا را نموده است.
    اين يك برگ برنده در دست مسلم است.
    در واقع اين سخن امير كوفه نشان دهنده اين است كه مسلم و يارانش به يك حركت فرهنگى دست زده اند و تا حدود زيادى در اين كار موفّق بوده اند.
    مسلم در اين مدّت كوتاه توانسته است، فضاى كوفه را به گونه اى آماده كند كه حتّى امير كوفه هم مخالفت كردن در مقابل قيام امام حسين(عليه السلام) را گناه مى داند.
    خبر سخنرانى نُعمان به گوش مسلم مى رسد و او به اين نتيجه مى رسد كه شرايط از هر جهت آماده است.
    از آن طرف، مردم گروه گروه به نزد مسلم مى روند و با او بيعت مى كنند.
    آيا مى دانيد تاكنون چند نفر با مسلم بيعت كرده اند؟
    ديگر چه شرايطى بهتر از اين مى تواند باشد؟
    هجده هزار نفر با او بيعت كرده اند.[20]
    امروز، دهم ذى القعده سال شصت هجرى مى باشد و مسلم سى و پنج روز است كه در شهر كوفه است.
    اكنون ديگر لحظه موعود فرا رسيده است.
    مسلم قلم در دست مى گيرد.
    او مى داند كه امام حسين(عليه السلام) در مكّه، منتظر رسيدن نامه اوست.
    قرار بر اين شده است كه مسلم پس از بررسى اوضاع شهر كوفه، نامه اى براى امام خويش بفرستد و او را از شرايط اين شهر، باخبر كند.
    او در اين نامه خطاب به امام اين چنين مى نويسد:
    هجده هزار نفر با من بيعت كرده اند. هنگامى كه نامه من به دست شما رسيد، هر چه زودتر به سوى كوفه بشتابيد![21]
    مسلم اين نامه را به يكى از يارانش مى دهد تا هر چه سريعتر آن را به امام حسين(عليه السلام) برساند.[22]
    چرا مسلم در نامه خود از امام مى خواهد كه با عجله به سوى كوفه بيايد؟
    مسلم مى داند، اكنون بهترين شرايط براى قيام، فراهم شده است; بيعت هجده هزار نفر و سياست صلح آميز امير كوفه!
    اكنون بايد هر چه زودتر از اين شرايط بهره بردارى كرد.
    قبل از اينكه يزيد از خواب خويش بيدار شود، بايد كوفه را تصرّف كرد; زيرا قلب جهان اسلام در كوفه مى تپد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴: از كتاب در اوج غربت نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن