کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فيل: آيه ۵ - ۱

      فيل: آيه ۵ - ۱


    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ (1 ) أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيل (2 ) وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ (3 ) تَرْمِيهِمْ بِحِجَارَة مِنْ سِجِّيل (4 ) فَجَعَلَهُمْ كَعَصْف مَأْكُول (5 )
    در اين سوره مى خواهى از عظمت كعبه كه در شهر مكّه است سخن بگويى.
    كعبه خانه توست.
    كعبه، كهن ترين معبد يكتاپرستى و اوّلين عبادتگاه روى زمين است.
    من دوست دارم از تاريخ كعبه بيشتر بدانم:
    تاريخ كعبه به زمان آدم(عليه السلام) باز مى گردد، وقتى آدم(عليه السلام) از بهشت رانده شد، روى كوه "صفا" قرار گرفت، همان كوهى كه فقط 130 متر با كعبه فاصله دارد.
    آدم(عليه السلام) در بالاى اين كوه سر به سجده گذاشت، گريه كرد و تو توبه او را پذيرفتى و جبرئيل را فرستادى تا او و همسرش را به زمينِ كعبه ببرد.
    جبرئيل در آنجا كعبه را بنا كرد، آن وقت بود كه تو فرمان دادى تا هفتاد هزار فرشته از آسمان نازل شوند و دور كعبه طواف كنند.
    آدم(عليه السلام) نيز به طواف پرداخت و اين گونه است كه تو رحمت خود را بر آدم(عليه السلام)نازل كردى و او را پيامبر خود قرار دادى.[116]
    بيش از دو هزار سال گذشت، زمان ابراهيم(عليه السلام) فرا رسيد، ابراهيم(عليه السلام)در فلسطين بود، تو به او مأموريّت دادى تا همسر و فرزندش، اسماعيل را به مكّه ببرد و از او خواستى تا كعبه را بازسازى كند و كعبه و اطراف آن را از همه آلودگى ها پاك كند. ابراهيم(عليه السلام) با آن مقام والايش، خادم كعبه شد تا آنجا را براى مردم پاكيزه نمايد.
    اسماعيل قبل از وفاتش ازدواج كرد و چند فرزند از او به دنيا آمد، او با مادرش هاجر در مكّه زندگى مى كرد. كم كم در طول تاريخ مردم در اطراف كعبه جمع شدند و در آنجا شهرى بنا شد.
    نزديك به 3500 سال گذشت و ماجراى "اصحاب فيل" روى داد.
    در آن سال محمّد(صلى الله عليه وآله) در مكّه به دنيا آمد. (53 سال قبل از سال اوّل هجرى).
    "اصحاب فيل" چه كسانى هستند؟
    در اين سوره درباره آن حادثه بزرگ سخن مى گويى. حادثه اى كه هلاكت اصحاب فيل را در پى داشت.
    اكنون تو با محمّد(صلى الله عليه وآله) چنين سخن مى گويى:

    * * *


    اى محمّد ! آيا نديدى كه من با اصحاب فيل چه كردم؟
    آيا نقشه و نيرنگ آنان را بى اثر نكردم؟
    من پرندگانى را گروه گروه فرستادم كه بر سر آنان، سنگ هاى كوچكى انداختند. من آنان را همانند كاه، خرد و نابود ساختم.

    * * *


    اصحاب فيل چه كسانى بودند؟ آنان سپاهيان اَبرهه بودند كه همگى نابود شدند.
    اَبرهه چه كسى بود؟
    او پادشاهى مغرور بود كه در سرزمين يمن حكومت مى كرد، او در يمن، كليساى بزرگى ساخت و دوست داشت تا همه مردم براى عبادت به آنجا بيايند. او خبر داشت كه مردم سرزمين حجاز به كعبه احترام مى گذارند و به زيارت كعبه مى روند و آن را يادگار ابراهيم(عليه السلام)مى دانند.
    اَبرهه افراد زيادى را به ميان مردم حجاز فرستاد تا براى كليساى او تبليغ كنند و مردم را به سوى آنجا فرا خوانند، او تصميم داشت تا مردم را از سفر به مكّه و زيارت كعبه باز دارد.
    هر سال تاجرانى از قبيله قريش به يمن مى رفتند. قبيله قريش، مهم ترين قبيله اى بودند كه در مكّه زندگى مى كردند و رياست آن شهر با آنان بود و كليددار كعبه بودند.
    تاجران قريش به يمن رفته بودند، در يك شب، سرما شديد شد، آنان به كليساى اَبرهه پناه بردند و آتشى روشن كردند تا خود را گرم كنند. صبح آنان فراموش كردند آتش را خاموش كنند و كليسا را ترك كردند، باد وزيد و آتش همه جا را فرا گرفت و كليسا در آتش سوخت.
    وقتى اَبرهه از اين ماجرا باخبر شد، فكر كرد كه قبيله قريش از روى عمد اين كار را كرده اند، پس تصميم گرفت به مكّه حمله كند و كعبه را ويران نمايد.
    اَبرهه سپاه بزرگى فراهم ساخت و همراه با فيل هاى بزرگ به سوى مكّه حركت كرد. خبر به قريش رسيد، آنان در فكر بودند چه كنند، اَبرهه براى آنان پيام فرستاد: "من براى جنگ با شما نيامده ام، من فقط آمده ام كعبه را ويران كنم، اگر شما دست به شمشير نبريد، نيازى به ريختن خون شما ندارم".
    عبدالمُطّلب پدربزرگ محمّد(صلى الله عليه وآله) بود، او در آن زمان، يكى از بزرگان قريش بود او به فرستاده اَبرهه چنين گفت: "ما توانايى جنگ با سپاه تو را نداريم و كعبه را صاحب آن حفظ مى كند".
    سپاه اَبرهه به سوى مكّه مى آمد، عبدالمُطّلب فرمان داد تا مردم مكّه به كوه هاى اطراف پناه ببرند، او خودش كنار كعبه آمد و دست به دعا برداشت و گفت: "خدايا ! هر كسى از خانه خود دفاع مى كند، تو هم از خانه ات دفاع كن". بعد از آن از كعبه دور شد.
    اَبرهه سوار بر فيل بزرگى شده بود و به پيش مى آمد، او خوشحال بود كه هيچ كس از مردم مكّه به جنگ او نيامده اند و بدون خونريزى مى تواند به خواسته خود برسد، سپاه او راه زيادى تا كعبه نداشت كه ناگهان هزاران پرنده در آسمان آشكار شدند، آن پرندگان همانند پرستو بودند و هر كدام سه سنگريزه همراه خود داشتند، يكى به منقار و دوتا به انگشتان پا.
    سنگريزه هايى كه عادى نبودند، در آنان چيزى از اعجاز و قدرت خدا پنهان بود. آن پرندگان سنگريزه ها را بر سر سپاه اَبرهه انداختند، آن سنگريزه ها سر آنان را مى شكافت و آنان را مى كشت. وحشت عجيبى آنان را فرا گرفت و سپاه پا به فرار گذاشتند، گروه بيشمارى از آنان كشته شدند، يكى از آن سنگريزه ها به اَبرهه اصابت كرد و او به سختى مجروح شد، او را به يمن بازگرداندند و بعد از مدّتى مرگ او فرا رسيد.
    اين گونه بود كه خدا اصحاب فيل كه بزرگ ترين سپاه آن روزگار بود را با پرندگانى كوچك و سنگريزه هايى نابود كرد.

    * * *


    سوره "فيل" به پايان رسيد، پس از آن سوره "قريش" است.
    نكته اى را بايد در اينجا بنويسم: نمازگزار بايد در نماز، بعد از سوره حمد، يك سوره كامل قرآن را بخواند. اگر نمازگزارى در نماز خود، سوره فيل را خواند، بايد حتماً بعد از آن سوره قريش را هم بخواند، زيرا اين دو سوره، پيوند بسيار عميقى با هم دارند.






نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۲۰: از كتاب تفسير باران، جلد چهاردهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن