بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ (1 )وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ (2 ) وَوَالِد وَمَا وَلَدَ (3 ) لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسَانَ فِي كَبَد (4 )
به شهر مكّه و به محمّد(صلى الله عليه وآله) كه در آن شهر زندگى مى كرد سوگند ياد مى كنى و سپس به ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام) كه كعبه را بازسازى كردند، قسم مى خورى و چنين مى گويى: "سوگند به شهر مكّه، شهرى كه محمّد(صلى الله عليه وآله) در آن ساكن است، سوگند به پدر و پسر ! همان پدر و پسرى كه كعبه را بازسازى كردند كه من انسان را در رنج و سختى آفريدم و زندگى او با رنج ها آميخته است".
لحظه اى به اين سخن تو فكر مى كنم.
انسان در هر سنّ و سالى كه باشد، در رنج است، حرص، طمع و حسد، روح او را آزار مى دهد، انسان هر چقدر مال دنيا جمع كند، باز هم سير نمى شود، اين رنج ها تا لحظه مرگ ادامه دارد، حتّى مؤمنانى كه حرص و طمع ندارند، در اين دنيا در رنج مى باشند.
آرى، دنيا زندان مؤمن است، روح مؤمن همواره در اين دنيا، احساس اسارت مى كند و منتظر است تا به عالم ملكوت پرواز كند.
خوشا به حال كسى كه ايمان را انتخاب كند و در جهان آخرت به آسايش برسد !
تو انسان را براى آخرت آفريدى و آسايش او را در آن جهان قرار دادى، افسوس كه انسان ها در اين دنيا به دنبال آسايش هستند ! اكنون كه زندگى زنجيره اى است از رنج و خستگى. پس چرا عدّه اى به خاطر دنيا، آخرت را مى فروشند؟ چرا راه كفر را برمى گزينند؟
* * *
خدا كعبه را محلّ عبادت قرار داد. شهر مكّه، كانون امن و امان است. زيارت كعبه و انجام مراسم حجّ، يادگار ابراهيم(عليه السلام)است.
ابراهيم(عليه السلام) به مكّه آمد و همراه با پسرش اسماعيل، كعبه را بازسازى نمود، پس از آن ابراهيم(عليه السلام) همه مردم را به زيارت كعبه فرا خواند.
اين پدر و پسر با آن مقام بزرگى كه داشتند، مأمور شدند تا كعبه و اطراف آن را از همه آلودگى ها پاك كنند، آنان خدمت گزار كعبه بودند، اين عظمت كعبه را مى رساند. آنان با اخلاص و فروتنى به دستور تو عمل كردند و تو در اينجا به آنان قسم ياد مى كنى و اين گونه مقامشان را براى همه بيان مى كنى.
[50] * * *