کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل بيست

      فصل بيست


    سال ها پيش، برده دارى رسم بود، شخصى برده اى خريد و به خانه برد، ارباب به او گفت:
    ــ نام تو چيست؟
    ــ تا تو چه مرا صدا زنى! نام من همان است.
    ــ چه غذايى مى خورى؟
    ــ تا تو چه غذايى به من دهى، غذاى من آن است.
    ــ چه لباسى مى پوشى؟
    ــ هر چه تو به من بپوشانى. من برده و بنده تو هستم.
    وقتى او اين سخن ها را از اين برده شنيد، غوغايى در دلش بر پا شد، به خلوتى رفت و سر به سجده گذاشت و شروع به گريه كرد: بار خدايا! من خود را بنده تو مى دانستم; امّا هرگز اين گونه تسليم تو نبودم.
    كسى كه بنده خداست در همه حال و همه جا، نگاه مى كند دستور خدا چيست و به آن عمل مى كند، آنچه را خدا براى او انتخاب كرده است با خشنودى مى پذيرد. او مى داند خدا خير و صلاحش را مى خواهد، به مهربانى خدايش باور و ايمان دارد و براى همين به آنچه خدا براى او پيش مى آورد، دلشاد است.
    كسى كه بنده خداست از بندگى هزاران بت دروغين رهايى يافته است. او از چاه طبيعت نجات پيدا مى كند و با خدا انس پيدا مى كند و به آرامش مى رسد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۰: از كتاب پنجره سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن