کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل يازده

      فصل يازده


    كودك كه بودم براى سرگرمى با دوستانم، با مشتى آب و خاك، گِل درست مى كرديم و آتشى مى افروختيم و نانِ گلين مى پختيم، ديگران هم سنگ ريزه ها را پول مى انگاشتند و با آن سنگ ريزه ها، نان هاى گلى ما را مى خريدند. اين بازى ما بود و تا دم غروب ادامه پيدا مى كرد. وقتى آفتاب غروب مى كرد با دست ها و لباس هاى گل آلود بازى را تمام مى كرديم و به خانه باز مى گشتيم.
    آنان كه اهل معرفت هستند كارهاى دنيا را همانند اين گل بازى ها مى دانند; چراكه آنان سخن قرآن را باور كرده اند:
    "زندگى اين دنيا، فقط بازيچه اى فريبنده است. بدانيد! زندگى واقعى در سراى آخرت است، اگر انسان ها مى دانستند كه دنيا، خانه نابودى است، هرگز به آن دل نمى بستند."[21]

    * * *


    دنيا بازيچه است، مردمى همه سرمايه هاى وجودى خويش را صرف پندارها مى كنند و پس از مدّتى، همه مى ميرند و زير خاك پنهان مى شوند و همه چيز به دست فراموشى سپرده مى شود!
    قرآن بر من نهيب مى زند شايد از خواب بيدار شوم، اگر زن، فرزند و مال دنيا، بُت من شوند، ضرر كرده ام; زيرا به يك زندگىِ پست، دل خوش كرده ام! عشق به دنيا يعنى روى آوردن به يك زندگى پست و حقيرانه.
    انسان ها اسير جادوى شيطان مى شوند، همه عشق آنان، اين دنياى فانى مى شود، همه وقت آنان صرف دنيا مى گردد و شيطان هم كارشان را زيبا جلوه مى دهد.

    * * *


    آيا به شما بگويم چه كسى در روز قيامت از همه زيانكارتر خواهد بود؟[22]
    كسى كه در اين دنيا تلاش مى كند; امّا راه را گم كرده است و به بيراهه مى رود. او فكر مى كند در راه درست است و كار خوبى انجام مى دهد. او دل به دنيا بسته است و براى رسيدن به ثروت بيشتر تلاش مى كند; امّا نمى داند دنيا به هيچ كس وفا نمى كند.
    عجيب اين است كه او مى پندارد كارش بسيار خوب و سودمند است و بر آن افتخار مى كند و از كار خود، سرمست است; ولى به زودى مرگ به سراغ او مى آيد و با دست خالى روانه قبر مى شود. او به روز قيامت ايمان نداشت، همه كوشش هايش كه در طلب دنيا بود، تباه شد و اكنون بدون توشه مانده است و راه ابديّت را در پيش دارد.
    شخصى خانه و سرپناهى نداشت، تصميم گرفت تا سرپناهى را براى خود و خانواده اش بنا كند، او زمينى را در جايى خريد و مشغول ساختن شد.
    مدّت ها زحمت كشيد تا خانه آماده شد، او خوشحال بود; ولى خوشحالى او با غمى بزرگ همراه شد، او فهميد كه در زمين شخص ديگرى، خانه ساخته و همه زحمت هايش هدر رفته است.
    اين حكايت كسى است كه فقط به فكر نيازهاى جسم خود است و فقط به اين دنياى خاكى، عشق مىورزد. او براى پست و مقام، خانه و ماشين و... تلاش مى كند; اما وقت مرگ كه همه اين ها از او گرفته مى شود، مى فهمد كه عمرى در زمين ديگران كار كرده است.
    خوشا به حال كسى كه از اين دنيا، براى خود توشه ايمان و عمل صالح برگيرد! اين توشه هرگز نابود نمى شود و گنجى پربها است كه زندگى جاويد در بهشت را براى او به ارمغان مى آورد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۱: از كتاب پنجره سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن