کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل هفت

      فصل هفت


    خدا نور فطرت را در وجود انسان قرار داد و استعداد درك حقيقت توحيد و يكتاپرستى را به او عنايت كرد. همه انسان ها داراى روح توحيد هستند، فطرت آنان بيدار است و با آن مى توانند خدا را بشناسند و به سوى او رهنمون شوند.
    شيطان هر لحظه انسان را وسوسه مى كند و او را به راه گمراهى مى كشاند; ولى آمادگى براى پذيرش توحيد در قلب همه وجود دارد. خدا در همه انسان ها، حسّى درونى را به امانت گذاشته است كه آن حس، آن ها را به سوى خدا فرامى خواند.
    نور فطرت مى تواند باعث رستگارى انسان ها شود; اين نور، سرمايه ارزشمندى براى انسان است. براستى خدا چه زمانى، نور فطرت را درون انسان ها قرار داده است؟

    * * *


    خدا در سوره اعراف آيه 172 از زمانى سخن مى گويد كه از همه انسان ها پيمان گرفت و به آنان گفت: "آيا من پروردگار شما نيستم؟"
    آنان گفتند: "آرى! ما گواهى مى دهيم كه تو پروردگار ما هستى."
    (أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ، قَالُوا بَلَى).
    اين آيه از روز بزرگى سخن مى گويد: "روز ميثاق بزرگ"، "عالَم ذرّ".[11]
    قبل از اينكه خدا انسان ها را خلق كند، آنان را به صورت ذرّه هاى كوچكى آفريد و با آنان سخن گفت، آنان خدا را شناختند. در آن روز، همه انسان ها خدا و پيامبران را شناختند و به آن اعتراف كردند. در آن روز، خدا خودش را به همه معرّفى كرد و از همه گواهى گرفت، در وجود آنان، حسّى درونى را به امانت گذاشت تا آن ها را به سوى يكتاپرستى رهنمون سازد.
    چرا آن روز را به ياد نمى آورم؟
    لحظه اى فكر مى كنم، آيا روزهايى را كه در رحم مادر بودم به ياد مى آورم؟ از روز تولّد خود چه خاطره اى دارم؟ وقتى مادر مرا در آغوش گرفت و مرا شير داد، اصلاً به ياد ندارم، آيا مى توانم بگويم كه مادرم با من نامهربان بود و به من شير نداد؟
    مادرم را مى شناسم، او در اوج مهربانى است، او مرا در آغوش گرفت، اكنون من آن روزها را از ياد برده ام، همان گونه كه عالم ذَرّ را به ياد ندارم; امّا نور فطرت را در وجود خود احساس مى كنم، اين سرمايه خداست.

    * * *


    من نگران آن هستم كه نكند آن عهد و پيمان را بشكنم!
    مؤمنان كسانى هستند كه در امانت خيانت نمى كنند و به عهد و پيمان خود وفا دارند و آن را فراموش نمى كنند.[12]
    خوشا به حال كسانى كه آن عهد و پيمان را فراموش نكردند، به عهد بندگى وفا كردند و خدا هم پاداشى بس بزرگ به آنان عطا مى كند. آنان به دنيا دل نبستند و به آن ندا، لبّيك گفتند.
    اين ندا مرا به سوى خود خواند، نور فطرت در وجودم بود و مرا به سوى خدا فراخواند. در سكوت خود، اين ندا را شنيدم، امّا چه بسا آن را به هيچ گرفتم و به وسوسه هاى شيطان گوش كردم!

    * * *


    انسان ها سه دسته اند: دسته اوّل كسانى هستند كه همواره پيمان روز نخست را به ياد دارند و به مقام قرب رسيدند; آنان "پيشگامان" هستند، پيامبران و اولياى خدا از اين گروه به شمار مى روند كه ديگران را هدايت مى كنند.
    دسته دوم كسانى هستند كه آن عهد و پيمان را از ياد بردند; امّا وقتى قرآن و سخن پيامبر به گوششان رسيد، حق را برگزيدند; آنان "اصحاب يمين" هستند; همان "خوشبختان" كه به رستگارى رسيدند. خدا آنان را غرق نعمت هاى بهشتى مى كند.
    دسته سوم كسانى هستند كه آن پيمان را از ياد بردند و به دنيا مشغول شدند و آن را بت خود قرار دادند و به قرآن ايمان نياورند و سخن پيامبر را دروغ پنداشتند; آنان "اصحاب شِمال" هستند، همان "بدبختان" كه در بازار دنيا، سود نكردند و سرمايه خود را به باد دادند و عذاب جهنّم در انتظارشان است.
    از خدا مى خواهم مرا در گروه خوشبختان قرار دهد تا آن پيمان بزرگ را به ياد داشته باشم كه اميد من به لطف اوست.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷: از كتاب پنجره سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن