کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل چهار

      فصل چهار


    خدا جهان را با اين همه عظمت آفريده است، آيا علم بشر مى تواند اين عظمت را درك كند؟ دوست دارم قدرى درباره خورشيد، ستارگان و كهكشان ها سخن بگويم:
    خورشيد، در مركز منظومه شمسى است و آنها در كهكشان راه شيرى قرار دارند. خورشيد در هر ثانيه 225 كيلومتر در ثانيه به دور مركز كهكشان راه شيرى مى چرخد.
    در كهكشان راه شيرى بيش از يكصد ميليارد ستاره وجود دارد. كهكشان راه شيرى با همه ستارگان در مدار خود در حال حركت است و هر ثانيه سيصد كيلومتر در مدار خود طى مى كند.
    در يك تصوير كه با تلسكوپ فضايى "هابل" گرفته شده، تقريباً ده هزار كهكشان ديده مى شود، علم بشر هنوز توانايى كشف آمار دقيق كهكشان ها را ندارد. هزاران هزار كهكشان در جهان وجود دارد.
    دورترين كهكشانى كه تاكنون كشف شده، كهكشان "تار عنكبوت" نام دارد; اين كهكشان ده ميليارد سال نورى از زمين فاصله دارد و با سرعت هزار كيلومتر در ثانيه در حال حركت است.
    سرعت نور چقدر است؟
    نور مى تواند در يك ثانيه هفت بار زمين را از روى خط استوا دور بزند. اين نور وقتى از ستارگان اين كهكشان جدا مى شود، ده ميليارد سال طول مى كشد تا به زمين برسد.
    امشب آن ستارگان در چه وضعى هستند؟ آيا كم نور شده اند؟ آيا پرنور شده اند؟ هيچ كس جز خدا نمى داند. بايد ده ميليارد سال صبر كنم تا نورِ امشب آن ستارگان به من برسد.

    * * *


    خدا وقتى اين جهان با عظمت را آفريد به خود آفرين نگفت; امّا وقتى انسان را آفريد به خود آفرين گفت.[3]
    چه رازى در آفرينش انسان بود كه خدا اين گونه بر خود آفرين گفت؟ معلوم مى شود كه عظمت انسان برتر و بالاتر از جهان هستى است.
    واى به حال من كه خود را ارزان فروختم! عمر خويش را دادم و دنياى فانى را خريدم، دنيايى كه نمى توانم با خود به قبر ببرم، هيچ كس از مال دنيا، بيش از يك كفن با خود نبرده است.

    * * *


    جهان با اين عظمت، سفره اى است كه خدا براى پذيرايى انسان آفريده است. ابر و ماه و خورشيد، همه در كارند تا انسان بتواند در اين جهان زندگى كند و به كمال برسد. خدا جهان را براى انسان آفريد و انسان را براى خودش. انسان از خاك آفريده شده و تا به اوج ملكوت رهسپار است، مى تواند از فرشتگان هم برتر شود.
    افسوس انسانى كه مى تواند به چنان مقامى برسد، به آشيانه تنگ دنيا، قانع مى شود. او ارزش خويش را نمى داند و براى هرچيز تلاش مى كند جز براى شناخت خودش.
    وقتى خدا انسان را آفريد، به فرشتگان فرمان داد بر انسان سجده كنند، همه فرشتگان به سجده افتادند، تنها شيطان نافرمانى كرد، خدا به او گفت: "اى شيطان! چه چيز سبب شد بر آدم سجده نكنى؟ من او را با قدرت خويش آفريدم."[4]
    خدا كه آسمان ها و زمين را آفريد، نگفت آنها را به دست قدرت خود آفريدم; امّا وقتى مى خواست از آفرينش انسان سخن بگويد اين گونه از قدرت خود نام برد، براستى درون انسان چه خبر است؟ ظرف وجود او چقدر وسعت دارد؟ دل او همچون قطره اى است كه اگر شكافته شود به صد دريا مى رسد.
    چرا من خودم را كم مى انگارم؟ خدا دنيا را براى من آفريده است و مرا براى قرب خودش، پس چرا عمر خود را صرف خاك بازى مى كنم و به دنياىِ خاكى مشغول مى شوم؟ وجودم، دريايى بى انتهاست، چرا در جستوجوى قطره ام؟ وجودم سراسر هستى است، چرا براى نيستى به تكاپو افتاده ام؟

    * * *


    ارزش انسان به چيست؟ جسم من كه از خاك و همچون جسم حيوانات است و با مرگ، خاك مى شود، فرشتگان بر حقيقت انسان سجده كردند; حقيقت انسان، همان روح اوست كه از ملكوت سرچشمه مى گيرد و با مرگ از بين نمى رود.
    هرچه به چشم من مى آيد، مرا جذب خود مى كند تا درباره آن جستوجو كنم و آن را بشناسم، امّا از حقيقت خود خبرى نمى گيرم، كمتر به روح و جان خويش مى نگرم، كاش قدرى چشم سر را مى بستم و چشم درون را مى گشودم و حقيقت خود را مى ديدم، اگر چشم درون خود را به كار مى بستم به آرامش مى رسيدم حال آن كه بيشتر با چشم سر مى بينم كه حاصلش چيزى جز پريشانى نيست، چشم مى بيند و دل مى خواهد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴: از كتاب پنجره سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن