کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل دوازده

      فصل دوازده


    هر مؤمنى كه كار نيك انجام دهد، خدا به او زندگى خوش عطا مى كند و در آخرت هم پاداشى نيك به او مى دهد; پاداشى كه خارج از حد و اندازه خواهد بود.
    اين وعده خداست كه به مؤمن در اين دنيا "زندگى خوش" بدهد.[23]
    براستى اين زندگى خوش چيست؟
    آيا زندگى خوش اين است كه مؤمن به بلا و سختى ها گرفتار نشود و زندگى راحتى داشته باشد؟
    مؤمنان زيادى را مى شناسم كه در فقر و سختى زندگى مى كنند; اما به خدا ايمان دارند و عمل شايسته هم انجام مى دهند، پس آن "زندگى خوش" چيست كه خدا وعده داده است؟
    بايد از امام صادق(عليه السلام) اين سؤال را بپرسم...
    امام مى فرمايد: "خدا به مؤمنان قناعت عطا مى كند."[24]
    زندگى خوش همان زندگى با قناعت است. مؤمن كارهاى نيك زيادى انجام مى دهد، خدا در اين دنيا به او فقط يك پاداش مى دهد و آن هم قناعت است.
    زهد اين نيست كه انسان دنيا را نداشته باشد. زهد اين است كه دنيا، همه چيز انسان نشود و قناعت در دل منزل كند. مؤمن به قدر نياز از دنيا بهره مند مى شود، امّا دنياطلب هيچ گاه سير نمى شود و براى همين است كه همواره فقر و نياز را در دلش حس مى كند،
    اين يك قانون است: "دنياطلب در آرامش زندگى نمى كند; امّا كسى كه قناعت پيشه كند به آرامش مى رسد و با توكّل به خدا، زندگى خوشى دارد."

    * * *


    وقت آن است كه دو سخن از پيامبر را در اينجا بيان كنم:
    سخن اوّل: خدا به دنيا چنين وحى كرد: "اى دنيا! هركس مرا خدمت كرد تو در خدمت او باش و هركس تو را خدمت كرد او را به زحمت انداز."[25]
    سخن دوم: وقتى خدا دنيا را خلق نمود به دنيا فرمان داد تا از او اطاعت كند، دنيا هم فرمان خدا را پذيرفت. خدا به دنيا گفت: "اى دنيا! با كسى كه در طلب تو است، مخالفت كن و با هركس كه با تو مخالفت مى كند، موافقت نما"، دنيا هم اين فرمان خدا را پذيرفت و بر اين عهد و پيمان، پايدار است.[26]

    * * *


    * * *


    شخصى شب هنگام به مهمانى رفت، مجلس بزرگى بود، دوستان جمع بودند، ناگهان نابينا شد و فرياد برآورد: "چرا چراغ ها را خاموش كرديد؟" او نمى دانست كه همه جا روشن است و او نابينا شده است.
    اين حكايت كسى است كه حقيقت دنيا را درك نمى كند، چشم دل او نابينا شده وگرنه بىوفايى دنيا همه جا را پر كرده است. مرگ در كمين است، هر روز عدّه اى طعمه مرگ مى شوند و با دست خالى، دنيا را ترك مى كنند.
    بر لب آب، تشنه مردن عجب حكايتى است!
    از جهنّم سخن ها شنيده ام، جايى تنگ و تاريك و وحشت زا، براستى دل دنياطلبان از جهنّم، تاريك تر و ترسناك تر است.
    من از بهشت و زيبايى هاى آن سخن ها شنيده ام، جايى را مى شناسم كه از بهشت زيبا و دلگشاتر است، آن هم دل كسى است كه خدا او را مؤمن يافته و به او قناعت عطا كرده است.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۲: از كتاب پنجره سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن