کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سيزده

      فصل سيزده


    مردم تو را به نام "علاّمه سيّد مرتضى فيروزآبادى" مى شناسند، نسب تو به امام سجاد(عليه السلام)مى رسد، از علماى بزرگ شيعه هستى، زندگى زاهدانه اى دارى و به جلوه هاى پرفريب دنيا توجّه ندارى، مجتهدى مسلّم هستى و فقه اهل بيت(عليهم السلام)را درس مى دادى و شاگردان زيادى را تربيت كرده اى.
    مدّتى است كه تو به ماجراى هجوم به خانه حضرت فاطمه(عليها السلام)فكر مى كنى، وقتى پيامبر از دنيا رفت، ابوبكر و عمر حكومت را به دست گرفتند و مردم را به انحرافى بزرگ مبتلا كردند، حضرت فاطمه(عليها السلام) در مقابل آن انحراف ايستادگى كرد ولى آنان به خانه او هجوم بردند، درِ خانه اش را آتش زدند و به صورت او سيلى زدند و ظلم هاى فراوان به او روا داشتند.
    تو مى دانى كه در كتب شيعه ماجراى هجوم به خانه فاطمه(عليها السلام) به صورت مفصّل ذكر شده است، تو برخى از كتاب هاى معتبر اهل سنّت را مطالعه مى كنى، مى خواهى بدانى كه آيا در آن كتاب ها، سخنى از ماجراى هجوم به خانه فاطمه(عليها السلام) وجود دارد يا نه؟ اين خواسته توست.
    آن كتاب ها را با دقّت بررسى مى كنى، بررسى و تحقيق تو، زمان زيادى مى برد، نيمه شب است، خيلى مطالعه كرده اى، خسته شده اى ولى به آنچه مى خواهى نمى رسى، خسته شده اى، در كتابخانه خود به خواب مى روى.
    ساعتى مى گذرد، حضرت فاطمه(عليها السلام) را در خواب مى بينى، او تو را به اسم صدا مى زند و مى گويد: "پسرم سيّد مرتضى! مى خواهى دليلى پيدا كنى كه عُمَر به صورت من سيلى زده است؟"، پاسخ مى دهى: "آرى"، در آن لحظه مادرت صورتش را به تو نشان مى دهد، مى بينى كه صورتش نيلى است، آثار سيلى را در صورت مادر مى بينى، مادر به تو مى گويد: "آيا دليلى محكم تر از اين مى خواهى؟". با شنيدن اين سخن، گريه امانت نمى دهد، از شدّت گريه از خواب بيدار مى شوى، هنوز صورت نيلى مادر را به ياد دارى، با صداى بلند گريه مى كنى و بر مظلوميّت مادرت اشك مى ريزى. فردا اين ماجرا را براى شاگردان خود بيان مى كنى، تو دوست دارى آنان بدانند كه راه را بايد به گونه اى ديگر رفت.

    * * *


    در اينجا مثالى مى زنم: فرض كنيد من چند سال در مؤسسه اى كار مى كنم، آن مؤسسه در حقّ من ظلم مى كند و حقوق مرا نمى دهد و من به دفتر رئيس مؤسسه مى روم و به منشى او مى گويم: "لطفاً براى اين كه ثابت كنم رئيس مؤسسه به من ظلم كرده است دليل و شاهد برايم بياور!". اگر من اين كار را بكنم همه به من مى خندند، منشى آن مؤسسه كه آنجا كار مى كند، از رئيس حقوق مى گيرد، او هرگز دليلى براى اثبات ستم رئيس خود نمى آورد، بلكه اگر دليلى داشته باشد، آن را مخفى مى كند.
    بايد نويسندگان آن كتاب ها را به خوبى شناخت، آنان از طرف دستگاه حكومت اهل سنّت تأييد شده بودند، اساس آن حكومت را چه كسى ساخته بود؟ آيا حكومت اجازه مى دهد دليل ظلم و ستم عُمر و ابوبكر در آن كتاب ها ذكر شود؟ آن حكومت بر صندلى اى نشسته بود كه پايه هاى آن، قداست ابوبكر و عمر بود، چگونه مى شود حكومت، پايه هاى آن صندلى را ببرد؟
    آرى، چنين حكومتى تلاش مى كند تا مسأله هجوم به خانه فاطمه(عليها السلام) مخفى بماند و به گوش مردم نرسد، چگونه انتظار دارم در كتاب هايى (كه حكومت آن را تأييد كرده است) از هجوم به فاطمه(عليها السلام) سخن گفته شود؟
    معلوم مى شود كه راه تحقيق، راه ديگرى است، بايد به كتاب هاى علماى شيعه مراجعه كنم، بايد ببينم كه امامان معصوم(عليهم السلام) در اين باره چه گفته اند، اين راهى است كه بايد بپيمايم. خوابى كه علاّمه فيروزآبادى ديد در واقع اشاره به اين نكته دارد، نبايد راه را اشتباه رفت.

    * * *


    سخن به اينجا كه رسيد بايد مطلبى را ذكر كنم: همه نويسندگان اهل سنتّ، مثل هم نيستند، من شش نويسنده را مى شناسم كه از ماجراى هجوم به خانه فاطمه(عليها السلام)سخن گفته اند و حقيقت را مخفى نكرده اند، نام آن شش نويسنده را در اينجا ذكر مى كنم:
    1 ـ استاد ابن ابى شَيبه، وفات 239 هجرى.
    2 ـ استاد دِينَوَرى، وفات 276 هجرى.
    3 ـ استاد بَلاذُرى وفات 270 هجرى.
    4 ـ استاد طَبرى، وفات 310 هجرى.
    5 ـ استاد قُرطُبى (ابن عبدربّه)، وفات 328 هجرى.
    6 ـ استاد اندُلسى (ابن عبدالبُر)، وفات 463 هجرى.
    آرى، هيچ كدام از اين شش نفر از علماى شيعه نيستند، آنان از بزرگ ترين دانشمندان اهل سنّت مى باشند ولى حقيقت را بيان كرده اند و در بيان تاريخ، خيانت نكرده اند.
    مناسب مى بينم براى نمونه سخن استاد دِينَوَرى را در اينجا ذكر كنم:
    استاد دِينَوَرى كيست؟
    او استادى بزرگ و افتخارى براى جهان اسلام است و كتاب هاى زيادى نوشته است، كتاب هاى او مورد توجّه دانشمندان اهل سنّت است، اهل سنّت درباره كتاب هاى او چنين مى گويند: "در خانه اى كه كتاب هاى استاد دِينَوَرى نباشد، در آن خانه، هيچ خيرى نيست!".
    او كتابى به نام "الامامة و السياسة" نوشته است. در جلد اول، صفحه 19 آن كتاب چنين مى گويد:
    عُمَر دستور داد تا هيزم بياورند، وقتى هيزم ها را آوردند او فرياد زد: "به خدا قسم! اگر از اين خانه بيرون نياييد، خانه و اهل آن را آتش مى زنم".
    گروهى از مردم به عُمَر گفتند: اى عُمَر! فاطمه در اين خانه است، او در جواب گفت: براى من فرقى نمى كند كه چه كسى در خانه است...
    وقتى فاطمه اين سخن عُمَر را شنيد با صداى بلند چنين گفت: "بابا! يا رسول الله! ببين كه بعد از تو، عُمَر و ابوبكر چه ظلم هايى در حقّ ما روا مى دارند!".
    اين سخن استاد دِينَوَرى، حقيقت را آشكار مى كند، اگر مى خواهيد از كتب ديگر اهل سنّت كه از ماجراى هجوم سخن گفته اند باخبر بشويد مى توانيد كتاب "روشنى مهتاب" را مطالعه كنيد، در آن كتاب به صورت مفصّل در اين باره سخن گفته ام.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۳: از كتاب مهر مهتاب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن