کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سى ودو

      فصل سى ودو


    اينجا شهر مدينه است، در خانه امام باقر(عليه السلام) هستم، گروهى از شيعيان در حضور امام هستند، لحظاتى مى گذرد، "زياد كوفى" وارد مى شود و سلام مى كند، او نزد امام مى رود، دست امام را مى بوسد.
    زياد كوفى از راه دورى آمده است، او اهل كوفه است و به عشق ديدار امام، بيابان ها را پشت سر گذاشته تا به مدينه رسيده است، او رنج فراوانى كشيده است، اكنون پاى او درد گرفته و نمى تواند به درستى راه برود.
    اكنون امام رو به او مى كند و از علّت درد پايش سؤال مى كند، امام مى خواهد اين گونه از او دلجويى كند، او در پاسخ مى گويد: "من از سفرى دور و دراز مى آيم، من اين همه راه را فقط به خاطر عشق شما آمده ام"، او اين سخن را مى گويد و سكوت مى كند.
    اشك در چشم او جمع شده است، معلوم است او حرفى در دل دارد، هيچ كس سخنى نمى گويد، امام با مهربانى به او نگاه مى كند، لحظاتى مى گذرد و او چنين مى گويد: "آقاى من! همه هستى من فداى شما باد! گاهى كه با خود خلوت مى كنم، شيطان مرا نااميد مى كند، او مرا به ياد گناهانم مى اندازد و اينجاست كه يأس مرا فرا مى گيرد و از عذاب خدا مى هراسم، امّا در همان لحظه به ياد اين مى افتم كه من شما را دوست دارم و از دشمن شما جدا شده ام".
    وقتى امام اين سخن را مى شنود به او چنين مى گويد: "مگر دين چيزى غير از محبّت ما و دشمنى با دشمنان ماست؟". سپس امام آيه 7 سوره "حجرات" را مى خواند:
    (... وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الاِْيمَانَ...وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ)
    "خدا ايمان را محبوب مؤمنان قرار داد... و كفر و پليدى و گناه را در نظر آنان ناپسند گرداند".
    وقتى سخن امام به پايان مى رسد، آرامشى عجيب همه را فرا مى گيرد، آنان مى فهمند كه دين واقعى چيست.[86]

    * * *


    اين كار خداست، خدا هر كس را كه دوست بدارد، عشق به اهل بيت(عليهم السلام)را در قلبش قرار مى دهد، اين عشق، همان ايمان واقعى است، هر كس از اين عشق، بهره اى ندارد، ايمان ندارد.
    نكته مهم تر اين است كه دشمنى با دشمنان حقّ، نيز كار خداست، اين خداست كه نفرت از دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) را در دل هاى شيعيان قرار مى دهد، اين نفرت و دشمنى، جزئى از دين است.
    اگر همه دنيا را به يك شيعه بدهند تا دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) را دوست بدارد، او نمى تواند اين كار را بكند، دل شيعه واقعى در دست خودش كه نيست، اين خداست كه دل او را از نفرت آن دشمنان، پر كرده است.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳۲: از كتاب راه روشنايى نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن