کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل يك

      فصل يك


    من اينجا هستم. تو كجا هستى؟ من در دانشگاه هستم، در كلاس درس. استادى براى من سخن مى گويد، نمى خواهم جاىِ تو قضاوت كنم، من فقط نظرم را مى گويم: "قرآن سخن اين استاد را تأييد نمى كند"، اگر خدا بخواهد در اين باره بيشتر سخن خواهم گفت.
    نگاهى به من مى كنى و منتظر هستى تا ماجرا را شرح دهم، تو در كنار من هستى و سخن استاد را مى شنوى، اينجا كلاس درس است و استاد چنين سخن مى گويد:
    هرگز با كسى دشمنى نكنيد. كسى كه با مذهب عشق آشنا شد، ديگر فرعون و موسى، ابليس و آدم را يكسان مى بيند، در نگاه يك عاشق، "صلح كُلّ" بين همه برقرار شده است.
    شما بايد كلام "مُحيى الدين عربى" را بخوانيد، او به درجه اى از عرفان رسيده بود كه به على(عليه السلام)، معاويه، عُمر و ابوبكر، عشق مىورزيد و همه آنان را دوست داشت.[1]

    * * *


    هنوز كنارم هستى، سخنان استاد ادامه پيدا مى كند، تو اين سخنان را با تعجّب مى شنوى، تعجّب مى كنى كه من اينجا چه مى كنم و چرا به اين سخنان گوش مى دهم؟
    تعجّب نكن! اينجا دانشگاهى در تهران است، من هم دانشجوى رشته ادبيات عرب اين دانشگاه هستم. از نگاهت همه چيز را مى فهمم، انتظار دارى كه بلند شوم و اجازه بگيرم و حرفم را بزنم، امّا من بد سابقه شده ام، چندين بار سر كلاس وارد بحث شده ام و استاد مقدارى از من ناراحت شده است و...
    من فعلاً سكوت مى كنم، سكوت من نشانه رضايت نيست، اميدوارم شرايط مرا درك كنى.

    * * *


    و اكنون به تاريخ سفر مى كنم، به گذشته هاى دور... من به شهر مدينه مى روم... امام باقر(عليه السلام) پنجمين امام من است، آمده ام تا از سخنان او بهره ببرم، اينجا شهر مدينه است، از كوچه ها عبور مى كنم، تو هم همراه من مى آيى، اينجا مسجد پيامبر است...
    امام باقر(عليه السلام) در اينجا تفسير قرآن مى گويد:
    (مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُل مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ).
    "خدا در درون هيچ كس، دو دل قرار نداده است".
    اين آيه 4 سوره "اَحزاب" است، امروز امام باقر(عليه السلام) درباره اين آيه سخن مى گويد، به سخن او گوش فرا مى دهم:

    * * *


    خدا در درون انسان، دو دل قرار نداده است تا با يك دلش، ما را دوست بدارد و با دل ديگرش دشمنان ما را دوست بدارد! كسى كه ما را دوست دارد ديگر نمى تواند دشمنان ما را دوست بدارد، چون او يك دل بيشتر ندارد. كسى كه ادّعا مى كند ما اهل بيت(عليهم السلام) را دوست دارد بايد محبّت و دوستى خود را خالص گرداند، هر كس مى خواهد بداند كه آيا واقعاً ما را دوست دارد يا نه، بايد خود را امتحان كند، اگر هم ما را و هم دشمنان ما را دوست دارد، او ديگر از ما نيست و ما هم از او نيستيم!
    خدا، جبرئيل و ميكائيل، دشمن كسانى هستند كه در دوست داشتن ما، دشمنان ما را شريك سازند![2]

    * * *


    اين سخنان، مرا به فكر وا مى دارد و افق تازه اى در ذهن من باز مى كند، اگر من، هم حضرت على(عليه السلام) و هم دشمن او را دوست بدارم، در مسير سعادت و رستگارى قرار نگرفته ام... من بايد مواظب باشم مبادا راه را گم كنم.
    هر كس از راه قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) جدا شد، به گمراهى افتاد، من بايد انديشه و زندگى خود را بر اساس گفتار اهل بيت(عليهم السلام) تنظيم كنم، خدا به آنان مقام عصمت را داده است، آنان حقيقت قرآن هستند.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱: از كتاب راه روشنايى نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن