کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل يازده

      فصل يازده


    روزهاى آخر زندگى پيامبر است، خبر رسيده است كه نيروهاى كشور "رُوم" قصد حمله به مدينه را دارند، پيامبر شخصى به نام "اُسامه" را به عنوان فرمانده سپاه اسلام مشخّص مى كند و به او دستور مى دهد تا اردوگاه خود را در خارج شهر برپا كند و از مسلمانان مى خواهد تا به اردوگاه اسامه بپيوندند.
    همچنين پيامبر به گروهى از ياران باوفايش مأموريّت داده است تا در مدينه بمانند و على(عليه السلام) را در اداره امور پايتخت اسلام يارى كنند. پيامبر بارها تأكيد مى كند لشكر اُسامه هر چه سريعتر به سوى دشمن حركت كند.
    پيامبر مى داند كه عدّه اى رياست طلب براى تصرّف حكومت و خلافت ، نقشه هايى كشيده اند و مى خواهند حقّ على(عليه السلام) را غصب كنند، پيامبر مى خواهد تا اين افراد فرصت طلب ، از شهر مدينه دور باشند.
    مدّتى مى گذرد، شب بيست و سوم ماه صفر فرا مى رسد، صداى اذان مغرب به گوش مى رسد و مردم در مسجد منتظر آمدن پيامبر هستند تا نماز را با آن حضرت بخوانند ، ولى هر چه صبر مى كنند از پيامبر خبرى نمى شود ، گويا حال پيامبر بدتر شده است!
    على(عليه السلام) به مسجد مى آيد و در محراب مى ايستد و مردم پشت سر او نماز مى خوانند .[37]
    عائشه دختر ابوبكر است، او فرستاده اى را به اردوگاه اُسامه مى فرستد تا به پدرش خبر بدهد كه هر چه زودتر به مدينه بازگردد زيرا بيمارى پيامبر شدت يافته است. وقتى ابوبكر اين خبر را مى شنود همراه با عُمر به سوى مدينه حركت مى كند.

    * * *


    صداى اذان صبح به گوش مى رسد، مردم به سوى مسجد مى شتابند تا نماز صبح را پشت سر پيامبر بخوانند، ولى بيمارى پيامبر شدت يافته است ، او نمى تواند به مسجد بيايد .[38]
    ناگهان ابوبكر وارد مسجد مى شود ، همه تعجّب مى كنند كه او در اينجا چه مى كند ؟ مگر پيامبر به او دستور نداده بود كه همراه سپاه اُسامه به سوى مرزهاى روم برود ؟ ! او براى چه به مدينه برگشته است ؟
    ابوبكر به سوى محراب مى رود و در جايگاه پيامبر مى ايستد و رو به مردم مى كند و مى گويد : "اى مردم ، پيامبر نمى تواند براى نماز به مسجد بيايد ، براى همين مرا فرستاده است تا نماز بخوانم" .
    عُمَر هم كنار ابوبكر ايستاده و مواظب است كه كسى اعتراضى نكند .[39]
    بلال از جا برمى خيزد و به مردم مى گويد : "لحظه اى درنگ كنيد تا من بروم و از پيامبر سؤال كنم كه آيا او ابوبكر را براى نماز فرستاده است ؟" .
    آخر همه مى دانند كه جانشين پيامبر، على(عليه السلام) مى باشد ، او در اين مدّت ، بارها به جاى پيامبر نماز خوانده است ، امّا ابوبكر تا به حال سابقه نداشته است به جاى پيامبر نماز بخواند .
    بلال به سوى خانه پيامبر مى رود و ماجرا را به پيامبر خبر مى دهد، پيامبر ناراحت مى شود و به اطرافيان خود مى گويد: "مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد" .

    * * *


    ابوبكر در محراب ايستاده است و عدّه اى هم پشت سر او نماز مى خوانند ، عُمَر هم كنار او ايستاده و مواظب اوست، در طرف ديگر مسجد ، عدّه زيادى ايستاده اند و نمى دانند چه كنند .
    پيامبر وارد مسجد مى شود و به سوى محراب مى رود و با دست اشاره مى كند و ابوبكر به كنار مى رود .
    پيامبر تصميم مى گيرد تا مردم، نماز صبح را دوباره بخوانند، پيامبر نمى تواند روى پاى خود بايستد ، براى همين، روى زمين مى نشيند و نماز را به صورت نشسته از ابتدا مى خواند و به آن مقدار نمازى كه ابوبكر خوانده است، اعتنايى نمى كند.[40]
    بعد از نماز ، پيامبر رو به ابوبكر مى كند و مى گويد: "مگر من به شما نگفته بودم كه به سپاه اُسامه بپيونديد ؟ چرا از دستور من سرپيچى كرديد و به مدينه بازگشتيد ؟" .
    ابوبكر در جواب مى گويد : "من به اردوگاه اُسامه رفته بودم امّا چون شنيدم حال شما بدتر شده است با خود گفتم بيايم و يك بار ديگر شما را ببينم" .
    پيامبر رو به آنها مى كند و مى فرمايد : "هر چه سريعتر به سپاه اُسامه ملحق شويد و به سوى روم حركت كنيد ، بار خدايا ! هر كس را كه از سپاه اُسامه تخلّف كند ، لعنت كن!" .[41]
    سپس پيامبر به خانه خود برمى گردد، ابوبكر به فكر فرو مى رود، همه منتظرند ببينند آيا او به سخن پيامبر عمل مى كند، پيامبر كسى را كه از سپاه اسامه تخلف كند، لعنت كرده است، اگر او خود را به اردوگاه اسامه نرساند، به لعنت پيامبر گرفتار خواهد شد.
    ابوبكر در فكر است، عُمر نزد او مى آيد و با او سخن مى گويد، وقتى سخن عُمر تمام مى شود، ابوبكر ديگر به اردوگاه اسامه باز نمى گردد.[42]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۱: از كتاب راه روشنايى نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن