کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل نه

      فصل نه


    نماز صبح به پايان رسيده بود، نسيم صبحگاهى مىوزيد، پيامبربا خداى خويش راز و نياز مى كرد. اَنَس يكى از ياران پيامبر بود، او منتظر بود تا دعاى پيامبر تمام شود. مدّتى گذشت، وقت آن بود كه اَنَس سؤال خود را بپرسد. سؤال او درباره آيه 69 سوره نساء بود و مى خواست تفسير آن را بداند.
    او اين آيه را خواند:
    (فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ... ).
    قرآن در اين آيه وعده مى دهد: هر كس اهل ايمان باشد، در روز قيامت، همنشين پيامبران، صدّيقان، شهدا و نيكوكاران خواهد بود. اكنون اَنَس مى خواست بداند كه پيامبران، صديقان، شهدا و نيكوكاران چه كسانى هستند كه خدا وعده داده است كه اهل ايمان با آنان خواهند بود.
    پيامبر لبخندى به روى اَنَس زد و در جواب چنين گفت: "منظور از پيامبران در اين آيه، من هستم، منظور از صديقان على (عليه السلام)است. منظور از شهدا، عمويم حمزه مى باشد، منظور از نيكوكاران، دخترم زهرا و فرزندانش حسن و حسين مى باشند".
    سخن پيامبر به پايان رسيد، اَنَس بسيار خوشحال بود كه به پاسخ سؤال خود رسيده است، او فهميد كه اگر كسى اهل ايمان باشد در روز قيامت با پيامبر و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) همنشين خواهد بود.
    صدايى از ميان جمعيّت به گوش رسيد: "اى پيامبر! چرا نام مرا نبرديد؟ مگر من همانند شما از يك ريشه نيستم؟".
    او عبّاس، عموى پيامبر است. او هم از طرف خدا مأمور است تا پيامبر در تفسير اين آيه، نامى از او ببرد تا براى او افتخارى بزرگ باشد.
    پيامبر رو به عبّاس مى كند و چنين مى گويد: "عموجان! سخن تو درست است، من و تو و على و فاطمه و حسن و حسين، همه از يك نسل هستيم، امّا خدا ما را زمانى آفريد كه هنوز آسمان و زمين آفريده نشده بود، هنوز عرش و بهشت و جهنم هم آفريده نشده بود. آن زمان، خدا را حمد و ستايش مى كرديم. خدا نور ما را قبل از هر چيز آفريده بود. وقتى خدا خواست كه جهان هستى را بيافريند، نور مرا شكافت و از آن، عرش را آفريد، بعد از آن، نور على را شكافت و از آن، فرشتگان را آفريد. سپس نور دخترم فاطمه را شكافت و آسمان ها و زمين را آفريد، نور آسمان ها و زمين از نور دخترم فاطمه است و نورِ فاطمه از نور خداست...".
    اكنون فرصتى پيش آمده است تا پيامبر از مقام فاطمه (عليها السلام) بيشتر سخن بگويد، او دوست دارد مردم دختر او را بهتر بشناسند، براى همين چنين ادامه مى دهد: "بعد از آن خدا به قدرت خود، تاريكى را آفريد، آن وقت بود كه فرشتگان در تاريكى گرفتار آمدند، فرشتگان دعا كردند تا خداوند اين تاريكى را از آنان برطرف سازد، پس خدا با آن نور، آن تاريكى را برطرف ساخت، فرشتگان سؤال كردند كه اين نور چيست؟ خدا در پاسخ گفت: اين نور، زهرا است، من او را به اين نام ناميده ام، او دختر پيامبر من است، او همسر كسى است كه حجّت من بر مردم است. من ثواب حمد و ستايش شما تا روز قيامت را به اين بانو و شيعيان او بخشيده ام".
    با اين سخنان پيامبر، معلوم شد كه زهرا نام ديگر فاطمه است، زهرا به معناى درخشنده و نورانى است، نور او بود كه تاريكى را از فرشتگان برداشت.
    وقتى سخن پيامبر به اينجا رسيد، عبّاس از جاى برخاست و نزد على (عليه السلام)رفت و پيشانى او را بوسيد و چنين گفت: "يا على! خدا تو را حجّت خود بر مردم قرار داد".[16]

    * * *


    اين سخن پيامبر، حقيقت بزرگى را آشكار مى كند، كسى كه اين حديث پيامبر را باور داشته باشد، چگونه مى تواند در مقام نورانيّت فاطمه (عليها السلام)شكى كند؟ چرا سيّدفضل الله، فاطمه (عليها السلام) را هم سطح زنان عادى مى داند؟ خدا فاطمه (عليها السلام) را قبل از خلقت آسمان ها و زمين آفريد، فرشتگان با نور او به روشنايى رسيدند.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹: از كتاب نور مهتاب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن