کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۲۸

      ۲۸


    برايت گفتم كه حقيقت دين چيزى جز روحيّه تسليم در برابر خدا نيست، ما نماز مى خوانيم روزه مى گيريم كه حالت تسليم در ما به وجود آيد و ما بنده خدا شويم، روح عبادت اين است كه ما را در برابر خدا، تسليم كند. خدا از ما خواسته است تا ولايت امام را بپذيريم، كسى كه تسليم امام نباشد، تسليم خدا هم نيست، دين واقعى همان قبول ولايت امام است. اين سخن پيامبر است: "كسى كه امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليّت مى ميرد". آرى، كسى كه امام زمانش را نمى شناسد بى دين است.
    اكنون مى خواهم دو نفر را با هم مقايسه كنم:
    نفر اول: او ولايت امام را قبول دارد، ولى همه كارهاى او پسنديده نيست.
    نفر دوم: او امام زمانش را نمى شناسد ولى كارهاى او خوب و پسنديده اى دارد.
    به راستى كدام از اين دو نفر بهتر از ديگرى مى باشد؟
    نفر دوم هر چند كارهايش پسنديده و زيباست ولى از حقيقت دين، بى بهره است، نماز مى خواند، روزه مى گيرد، ولى اين كارهاى او، روح بندگى ندارد، او تسليم امر خدا نشده است، هيچ كس نمى تواند خدا را فريب بدهد، آنچه براى خدا اهميّت دارد آن روحيّه تسليم است، همه كارها بايد ريشه در آن روحيّه داشته باشد.
    كسى ولايت را نپذيرفته است تسليم امر خدا نشده است و راه را گم كرده است و براى همين نماز و روزه او قبول نمى شود. خدا از انسان ها بندگى مى خواهد و بندگى هم در پذيرفتن ولايت امام خلاصه مى شود، نماز و روزه اگر در اين مسير باشد ارزش پيدا مى كند، آنچه به ما ارزش مى دهد معرفت و روحيّه تسليم شدن ما است نه كارهاى ما! با اين سخنانى كه گفتم معلوم مى شود كه نفر اوّل نزد خدا بهتر از نفر دوم است، آن كس كه ولايت امام را قبول كرده است هر چند خطاكار است ولى اميد به نجات او هست، زيرا او در سايه ولايت امام است و لطف امام اجازه نمى دهد كه او در تاريكى گناهان بماند و سرانجام او از تاريكى نجات پيدا مى كند و به روشنايى توبه مى رسد، البتّه همه اين ها يك شرط دارد و آن شرط اين است كه او بتواند تا لحظه جان دادن، در مسير ولايت اهل بيت(عليهم السلام) باقى بماند.

    * * *


    ابن يَعفُور اهل كوفه بود، او به دنبال فرصتى بود تا به مدينه سفر كرده و خدمت امام صادق(عليه السلام) برسد، توفيق نصيب او شد و او به سفر حجّ رفت. در بازگشت از مكّه به مدينه رفت و خدمت امام رسيد. او سؤال مهمّى داشت كه مى خواست از امام سؤال كند، پس رو به امام كرد و چنين گفت: "آقاى من! من با افراد زيادى سر و كار دارم، عدّه اى را مى بينم كه ولايت شما را قبول ندارند و پيروِ دشمنان شما هستند، آنان خود را پيرو ابوبكر و عُمر مى دانند، آنها بسيار راستگو هستند، امانت دار هستند و به عهد و پيمان خود وفا مى كنند، از طرف ديگر جمعى از شيعيان شما را مى بينم كه ولايت شما را قبول كرده اند و از دشمنان شما بيزارى جسته اند ولى گاهى دروغ مى گويند و خطا مى كنند. من از اين مسأله در تعجّب هستم و اين موضوع براى من سؤال شده است".
    امام رو به او كرد و چنين گفت: "كسى كه رهبرى دشمنان ما را پذيرفته است، دين ندارد، هرگز كسى را كه ولايت ما را پذيرفته است سرزنش نكن!".
    ابن يَعفُور از اين سخن امام بيشتر تعجّب كرد، آخر چگونه مى شود كسى كه نماز مى خواند، راستگوست، امانت دار است ولى پيرو ابوبكر و عُمَر است، دين ندارد، چگونه كسى را كه شيعه است ولى گاهى دروغ مى گويد و خطا مى كند نبايد سرزنش كرد؟
    اينجا بود كه امام سخن خود را اين گونه كامل كرد:
    اى ابن يَعفُور! مگر سخن خدا را در قرآن نشنيده اى، آنجا كه سوره بقره در "آية الكرسى" مى گويد: "من سرپرست كسانى هستم كه ايمان آورده اند، من آنان را از تاريكى ها به سوى نور و روشنايى مى برم"! بدان كه اين آيه درباره شيعيان ماست، خدا هم آنان را از تاريكى گناه به روشنايى توبه و بخشش مى برد، زيرا آنان ولايت ما را پذيرفته اند.
    اى ابن يَعفُور! آيا اين سخن خدا را شنيده اى، آنجا كه مى گويد: "آنان كه كافر شده اند، طاغوت سرپرست آنان شده است، طاغوت آنان را از نور به سوى تاريكى ها مى برد". اين آيه درباره كسانى سخن مى گويد كه پيرو دشمنان ما شده اند، آنان سرپرستى رهبران دروغين را پذيرفتند به خاطر همين از نور اسلام خارج شدند و به تاريكى كفر وارد شدند. آنان براى هميشه در آتش جهنّم خواهند بود.

    * * *


    اكنون به اين سخن امام صادق(عليه السلام) فكر مى كنم، از اين به بعد توجّه مى كنم اگر كسى از شيعيان را ديدم كه خطايى كرد، رفتار او را نادرست خواهم دانست و به شدّت از گناه او بيزارى خواهم جست ولى خودِ او را سرزنش نخواهم كرد. زيرا او در مسير بندگى خدا هست، در زير سايه ولايت است، براى همين خدا او را به حال خودش رها نمى كند، بلكه او موفّق به توبه خواهد شد، چه بسا در زندگى اش به سختى ها و مشكلات، فقر و بيمارى مبتلا مى شود و اين ها كفپاره گناه او مى گردد و او را پاك مى كند. بلاها رحمتى از جانب خداست تا او پاك شود و آلودگى ها از روح و جان او زدوده شود.
    اين سخن حضرت فاطمه(عليها السلام) است: "هر كس ما را دوست بدارد و با دشمن ما، دشمن باشد، هر چند كه به گناه آلوده باشد، اهل بهشت خواهد بود، ولى او وقتى اهل بهشت مى شود كه با بلاها و سختى هاى اين دنيا يا سختى هاى روز قيامت از گناه پاك بشود، اگر گناهان او زياد باشد، مدّتى در جهنّم در عذاب خواهد بود تا پاك شود، آن وقت است كه ما از او شفاعت مى كنيم و او را به بهشت مى آوريم".
    كسى كه در سايه ولايت اهل بيت(عليهم السلام) قرار بگيرد، سرانجام اهل بهشت خواهد بود، اهل بيت(عليهم السلام) آن قدر مهربان و دلسوز هستند كه شيعيان خود را نااميد نمى سازند و از آنان دستگيرى مى كنند، چرا كه آنان در مسير بندگى خدا قرار گرفته اند و با قبول ولايت، روح بندگى را به دست آورده اند، ولى كسانى كه از طاغوت پيروى مى كنند خدا آنان را به حال خود رها مى كند و از آنان دستگيرى نمى كند.
    آرى، انسان هاى عادى از خطا و اشتباه به دور نيستند، اگر قرار بود كه خدا بهشت را مخصوص كسانى قرار بدهد كه اصلاً گناه نكرده اند پس به غير از پيامبران و امامان كسى به بهشت نمى رفت، خدا بهشت را براى كسانى قرار داده است كه در مسير بندگى او هستند و معلوم است كه مسير بندگى خدا، همان مسير ولايت است.

    * * *


    عصاره دين و حقيقت آن، چيزى جز ولايت امام نيست، معلوم است كه وقتى تو ولايت امام را پذيرفتى، محبّت او در دلت جاى مى گيرد، همواره تلاش مى كنى تا امام را از خود راضى سازى و كارى كنى كه به او نزديك تر شوى.
    اين سخن امام باقر(عليه السلام) است: "قسم به خدا اگر سنگى ما را دوست داشته باشد در روز قيامت با ما محشور خواهد شد، بدانيد كه دين چيزى به غير از محبّت نيست".
    سخن از محبّت شد، بعضى ها اهل بيت(عليهم السلام) را بيشتر دوست دارند و بعضى ها كمتر. خدا در بهشت درجه هاى مختلفى آفريده است و كسى كه محبّت بيشترى به اهل بيت(عليهم السلام) دارد در درجه بهتر و بالاتر قرار مى گيرد.
    اين سخن پيامبر است: "در بهشت سه درجه وجود دارد، درجه بالاى بهشت براى كسى است كه در قلب خود ما را دوست دارد و با زبان و دست خود ما را يارى كرده است. طبقه پايين تر براى كسى است كه ما را در قلب خود دوست دارد و با زبان ما را يارى كرده است، طبقه اى كه از همه پايين تر است براى كسى است كه فقط ما را با دوست داشتن در قلبِ خود، يارى كرده است".
    امروز امام زمان ما در پس پرده غيبت است، خوشا به حال كسى كه با دل، زبان و عمل بتواند او را يارى كند، چقدر خوب است كه با زبان و قلم به معرّفى امام زمان(عليه السلام) بپردازم، مردم را با خوبى ها و مهربانى هاى آن حضرت آشنا سازم. وقتى مى بينم عدّه اى از شيعيان سرگردان شده اند، آنان همچون يتيمان از پدر خويش به دور افتاده اند، دشمنان هم در كمين آنان نشسته اند، اگر تلاش كنم كه از آنان دستگيرى كنم و آنان را از سرگردانى بيرون آورم، امام زمان را يارى كرده ام و باعث خوشحالى آن حضرت شده ام.
    من بايد همانند عطرى باشم كه هر كجا مى روم بوى خوش امام از من به مشام برسد، در اين روزگار سياهى ها، بايد همچون مهتاب بدرخشم و نگذارم كه تيرگى هاى اين روزگار، نور حقيقت را خاموش كند. نبايد در برابر هجوم دشمنان به اعتقادات شيعيان بى تفاوت باشم. اين گونه است كه با قلب و زبان و عمل خود، محبّت خود را به امام نشان داده ام.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۷: از كتاب راه خدا نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن