کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۲۱

      ۲۱


    من در شهرى كويرى زندگى مى كنم، در آران و بيدگل. شهرى در حاشيه كوير مركزى ايران. من فرزند كويرم! هر چقدر من از زيبايى و جذّابيّت كوير براى تو سخن بگويم، فايده اى ندارد، بايد آن را تجربه كنى. در نزديكى شهر ما، يك جاذبه گردشگرى وجود دارد به نام "كوير مرنجاب". روزهاى تعطيل از تهران افراد زيادى به آنجا مى آيند، من كه اهل اينجا هستم مسير را به خوبى مى شناسم و نياز به راهنمايى ندارم، ولى تاكنون چندين جوان تهرانى در اين كوير گم شده اند و جسد بى جان آنها بعد از چندين روز پيدا شده است! به راستى چرا آن جوانان، جان خود را در كوير از دست داده اند؟
    خيلى ساده است: آنها به دنبال نور رفته اند! هيچ چيز در كوير خطرناك تر از اين نيست كه به دنبال نورى كه از دور مى بينى بروى! كسى كه در كوير ماشينش خراب مى شود، نگران مى شود، سعى مى كند خودش را به شهر برساند، در روز نمى داند كدام سمت برود، وقتى شب مى شود از دور نور مى بيند، او خيال مى كند اين نور، نزديك است و مى تواند با پياده روى چند ساعته به آنجا برسد و جانش را نجات بدهد، هواى كوير در شب، خيلى دل انگيز است به انسان حالت شوق مى دهد، او حركت مى كند و نمى داند كه اين نور در فاصله صدها كيلومترى اوست و با پاى پياده چند روز راه است! آيا او آب براى چند روز همراه دارد؟
    او شب تا صبح راه مى رود، ولى به جايى نمى رسد، خسته مى شود، پياده روى در شن ها، انرژى زيادى از او مى گيرد، آفتاب طلوع مى كند، او ديگر آن نور را نمى بيند، دوباره سرگردان مى شود، همين طورى بى هدف جلو مى رود، خسته و تشنه مى شود، همه انرژى خود را تمام كرده است، كوير در روز به گونه اى است كه انسان به دور خودش مى چرخد، شايد در روز چهل كيلومتر راه برود، ولى او به دور خودش در دايره اى بزرگ مى چرخد! سرانجام انرژى او تمام مى شود و ديگر قدرت حركت ندارد، در دل كوير به زمين مى افتد و در تشنگى جان مى دهد. اگر او در سر جاى خودش مى ماند با همان مقدار آبى كه همراه داشت چند روز، زنده مى ماند، ولى حركت در كوير همه انرژى او را مى گيرد! اين حكايت آن جوان مغرورى است كه با خود مى گويد: من راهنما نمى خواهم!
    آيا مى دانى چه كسانى در كوير زنده ماندند؟ سال قبل يك گروه سه نفره بدون راهنما به دل كوير زدند، ماشين آنها در كوير خراب شد، دو نفر در كنار ماشين ماندند و يكى براى آوردن كمك به دل كوير زد، روز بعد او از تشنگى مرد، ولى آن دو نفر كه حركت نكردند، نجات پيدا كردند، زيرا خانواده آنان نگران آنها شدند، بعد از بيست ساعت، نيروهاى امداد آنها را زنده پيدا كردند، آرى، شايد اين نكته براى شما عجيب باشد امّا اگر در كوير گرفتار شدى تنها راه نجات اين است كه جايى نرويد، همان جا بمانيد، در روز با آينه، نور خورشيد را انعكاس بدهيد، در شب هم آتش روشن كنيد، اين طورى ديده مى شويد، انرژى هم براى سه چهار روز داريد!

    * * *


    حكايت ما هم، حكايت كسانى است كه در كوير گرفتار شده اند، عدّه اى راهزن، نورهايى را از دور نشان ما مى دهند، ما خيال مى كنيم كه اگر به سمت آن نورها برويم نجات پيدا مى كنيم، ولى ما خبر نداريم كه جلو راه ما، باتلاق است، اگر در تاريكى شب، جلو برويم در آن باتلاق گرفتار مى شويم، اگر هم زرنگ باشيم، فردا آفتاب مى زند و با تشنگى چه خواهيم كرد؟ چه كسى به كمك ما خواهد آمد؟ كسانى كه به دروغ ادّعا مى كنند مى توانند ما را نجات بدهند، از طرف شيطان آمده اند تا ما را بدبخت كنند.
    چرا ما به امام زمان پناه نمى بريم؟ خدا امامى به اين مهربانى براى ما قرار داده است، چرا از راهنمايى او بهره نبريم! چرا همراه او سفر نكنيم؟ مگر نمى خواهيم به سعادت و رستگارى دنيا و آخرت برسيم، پس بايد از اهل بيت(عليهم السلام)پيروى كنيم.
    اهل سنّت كه براى خود خليفه انتخاب كردند و رهبرى اهل بيت(عليهم السلام) را قبول نكردند، چه راهى را رفتند؟ رهبران آنان مانند خود آنها، جاهل و نادان بودند، كسى كه خودش راه را بلد نيست چگونه مى تواند جامعه را به منزل مقصود برساند؟ كسى كه خودش راه را گم كرده است، رهبر آنان شده است، "كورى، عصاكش كور ديگر شده است".
    حكايت كسى كه در كوير است، شب هواى دلپذير كوير فريبش مى دهد، كسى كه پيرو رهبر دروغين مى شود شايد چند روزى به ثروت و رياست دنيا برسد، امّا اين ها زود تمام مى شود، مرگ در كمين همه است، انسان جز يك كفن با خود نمى تواند ببرد، در لحظه مرگ، ثروت دنيا به كار نمى آيد، او در آن لحظه چه خواهد كرد؟ كسى كه امام زمانش را نشناسد با مرگ جاهليّت مى ميرد، فرشتگان پرده از جلو چشم او برمى دارند و او آتش جهنّم را مى بيند كه شعله مى كشد.

    * * *


    (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ).
    هر روز در نماز، بارها از خدا مى خواهم كه مرا به راه مستقيم هدايت كند. بايد از خدا راهنمايى و هدايت بخواهم، بايد از راه هاى انحرافى پرهيز كنم، اگر مى خواهم به سعادت برسم بايد فقط در راه او قدم بردارم.
    اكنون كه مى دانم راه مستقيم، همان راه محمّد(صلى الله عليه وآله) و خاندانِ پاك اوست، بايد از اين راه پيروى كنم، بايد ولايت امام زمان(عليه السلام) را با دل و جان قبول كنم و خود را به او بسپارم، با ولايت اوست كه مى توانم به خدا نزديك و نزديك تر شوم و از خطر گمراهى نجات پيدا كنم.
    مهدى(عليه السلام) امام زمان من است، پيشواى من است، بايد به او معرفت پيدا كنم، او حجّت خداست. اگر به سوى او بروم به هدايت، رهنمون مى شوم و سعادت دنيا و آخرت را از آنِ خود مى كنم.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۰: از كتاب راه خدا نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن