کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۲۲

      ۲۲


    هر ساختمانى را كه در نظر بگيرى چند ستون دارد كه آن ساختمان بر آن ستون ها بنا مى شود، ستون ها نقش اساسى در حفظ ساختمان دارند. امام باقر(عليه السلام)به يكى از يارانش چنين گفت:
    ــ دين اسلام هم بر اين پنج ستون استوار است: نماز، زكات، حج، روزه و ولايت ما اهل بيت.
    ــ آقاى من! كدام ستون از همه مهم تر است؟
    ــ ولايت ما از همه مهم تر است، چرا كه ما راهنماى شما براى انجام نماز، زكات، حجّ و روزه هستيم.
    آرى، اگر ما با اهل بيت(عليهم السلام) آشنا نبوديم، نماز، زكات، حجّ و روزه برايمان روشن و آشكار نبود، چرا كه عدّه اى از منافقان بعد از پيامبر، كودتا كردند و حكومت را در دست گرفتند، هدف آنان، چيزى جز نابودى اسلام واقعى نبود، پول، قدرت و حكومت در دست آنان بود، با تبليغات دروغين، سخنانى را به پيامبر نسبت دادند و مغز مردم را شستشو دادند و دين را تحريف كردند تا آنجا كه فقط اسمى از اسلام در جامعه باقى ماند ولى همه احكام آن، دچار تغيير شد، اهل بيت(عليهم السلام) در مقابل آن منافقان، تلاش فراوان كردند و دين واقعى را براى پيروان خود بازگو كردند.

    * * *


    چنين مى گويند: حاكمى به مكتب شيعه علاقمند شده بود، از يكى از علماى شيعه راهنمايى خواست، آن عالم شيعه به او گفت: عالمان اهل سنّت را به مهمانى دعوت كن، مرا هم دعوت كن! حاكم اين كار را كرد. روز مهمانى فرا رسيد، عالم شيعه به حاكم گفت: آيا اجازه مى دهى من دو ركعت نماز طبق نظر اهل سنّت بخوانم، بعد دو ركعت نماز طبق نظر اهل بيت(عليهم السلام)بخوانم، شما خودتان قضاوت كنيد!
    حاكم لبخندى زد و رضايت خود را اعلام نمود، عالم شيعه گفت: مقدارى شيره انگور برايم بياوريد! شيره انگور را آوردند، او به علماى اهل سنّت كه آنجا بودند رو كرد و گفت: شما مى گوييد با هر مايعى مى توان وضو گرفت. پس با آن شيره انگور وضو گرفت، هر چه مگس در آن اطراف بود به سر و روى او چسبيدند، بعد گفت: يك لباسى كه از پوست دبّاغى شده سگ تهيّه شده باشد برايم بياوريد تا به تن كنم، مقدارى نجاست خشك شده گربه هم برايم بياوريد تا بر آن سجده كنم! بعد از لحظاتى او نمازش را شروع كرد.
    حاكم اين نماز را ديد، به علماى اهل سنّت گفت: نظر شما چيست؟ آيا او راست مى گويد؟ آنها گفتند: بله. در فقه ما اين نماز درست است!
    سپس عالم شيعه گفت: حالا اجازه بده نماز مولايم على(عليه السلام) را بخوانم! بعد از اين كه بدنش را شست، نزد حاكم آمد، با آبِ زلال وضو گرفت، لباس پاكيزه به تن كرد، سجاده اش را باز كرد، مهر تربت امام حسين(عليه السلام) را جلوى خود گذاشت و نماز خواند، بعد از اين كه نماز او تمام شد، آن حاكم، مذهب شيعه را انتخاب كرد، چون فهميد كه اين نماز، نماز واقعى است.
    اين نمونه اى بود از بلايى كه اهل سنّت بر سر نماز آورده اند، كاش فرصت بود تا از تحريفات ديگرى كه بر سر دين آورده اند سخن مى گفتم، در كتاب هاى اهل سنّت مطالب عجيبى آمده است، اين ها اعتقادات آنان درباره خداست: "خدا هر شب جمعه به شكل جوانى زيبا سوار الاغش مى شود و به اين دنيا مى آيد"، "خدا كفش هايى از جنس طلا به پا مى كند"، "خدا را مى توان در سرزمين منا در حالى كه سوار شتر است ديد"، "صورت خدا هنوز مويش روييده نشده است ولى موى سر او، فرفرى است"، "وقتى خدا جهان را آفريد به پشت خوابيد و يك پايش را روى پاى ديگرش انداخت".
    آرى، اين نتيجه دورى از امام است، كسانى كه از حجّت خدا جدا شوند به چنين دام هايى گرفتار مى شوند!

    * * *


    اين سخن حضرت على(عليه السلام) است: "خدا ما را راهِ رسيدن به خودش قرار داد، كسانى كه از ولايت ما روى برگردانند يا ديگران را بر ما برترى دهند به لغزش مى افتند و گمراه مى شوند، آنان به گودال هايى كه آب بدبو دارند روى مى آورند، ولى كسانى كه به سوى ما مى آيند به چشمه هاى زلال آب روى آورده اند، چشمه هايى كه به فرمان خدا جارى شده است و هرگز آب آن، خشك نمى شود".
    هر كس به امام پناه ببرد به آب زلال دست يافته است، ولى كسى كه امام زمانش را نشناسد گرفتار شيّادان مى شود و از دين واقعى دور مى گردد، اگر هم ذرّه اى از دين به او برسد با آلودگى همراه است، شيّادان، دين را با خرافات تحويل او مى دهند و اينجاست كه اعتقادات او، خالص نيست، به خدا ايمان دارد امّا معرفت او به خدا با كفر و شرك آميخته است!
    آن چشمه معرفتى كه هيچ آلودگى ندارد و آبش زلال است، چشمه اهل بيت(عليهم السلام)است كه خدا آن را جارى ساخته است، فقط اين چشمه است كه مى تواند تشنگان وادى معرفت را سيراب نمايد، علم اهل بيت(عليهم السلام) تمامى ندارد، و هيچ كس از چشمه آنان، تشنه باز نمى گردد، به راستى چرا عدّه اى اين چشمه زلال را رها مى كنند و سراغ ديگران مى روند؟!!


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۱: از كتاب راه خدا نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن