۳۲
خيلى از افراد در زندگى، چنان شيفته دنيا و جلوه هاى پر فريب آن مى شوند كه مرگ را از ياد مى برند و خيال مى كنند مرگ از آنان دور است، آنان نمى دانند كه اگر فردا را جزء عمر خود حساب كنند، مرگ را به خوبى نشناخته اند، مرگ در كمين انسان است و ناگهان از راه مى رسد. به راستى كه يادِ مرگ مى تواند غفلت ها را از دل برطرف كند.
روزى از روزها خبر رسيد كه يكى از شيعيان تو از دنيا رفته است، همراه با ديگران به تشييع جنازه او رفتى، وقتى مى خواستند پيكر او را داخل قبر بگذارند نگاهى به قبر او كردى و چنين گفتى: "نگاه كنيد، آخر دنيا، اين قبر است، چيزى كه پايانش اين است سزاوار است كه به آن بى رغبت شويد".
آرى، لحظه اى كه مرگ سراغ انسان مى آيد، دست او از همه دنيا كوتاه مى شود، هر چقدر ثروت و قدرت هم داشته باشد ديگر به كار او نمى آيد، وقتى پيكر انسان را داخل قبر مى نهند و خاك روى آن مى ريزند، لحظه تنهايى اوست، بستگان براى لحظاتى كنار قبر او مى مانند ولى سرانجام همه به خانه هاى خود باز مى گردند. خوشا به حال كسى كه براى سفر آخرتش، زاد و توشه فراهم كرده است و اعمال نيك با خود به همراه دارد.
اسلام از ما خواسته است كه در مراسم تشييع جنازه شركت كنيم، زيرا اين مراسم باعث مى شود از خواب غفلت بيدار شويم، در اين مراسم، لحظه اى به خود مى آييم و از غوغاى زندگى روزانه و غصّه هاى دنيا، گذر مى كنيم، دقايقى از عطش بى پايان دنياطلبى، فاصله مى گيريم و باور مى كنيم كه هر چه به دنبال دنيا بدويم و ثروت فراوان جمع كنيم، بايد همه را بگذاريم و فقط با كفن وارد خانه قبر شويم.