خاطره اى از چند سال پيش در ذهنم مانده است، براى دخترى خواستگارى آمده بود، آن پسر از خانواده اى اصيل و با ايمان بود، ولى پدر و مادر دختر به آن پسر جواب منفى دادند، وقتى علّت را جويا شدم آنان چنين جواب دادند: "اين پسر، خانه ندارد، ما مى خواهيم دخترمان را به كسى بدهيم كه خانه اى براى خودش داشته باشد".
من خيلى تعجّب كردم، به ياد اين سخن پيامبر افتادم كه فرمود: "اگر پسر مؤمنى به خواستگارى دختر شما آمد به او دختر بدهيد وگرنه فساد روى زمين را خواهد گرفت". مهمترين ملاك ازدواج بايد ايمان و ارزش هاى آسمانى باشد.
[7] بانوى من! اكنون مى خواهم حقيقتى را بازگو كنم، وقتى على(عليه السلام) به خواستگارى تو آمد، از مال دنيا فقط يك شتر، يك شمشير و يك زره جنگى داشت، او حتّى خانه هم نداشت. زندگى تو با على(عليه السلام) در اتاقى آغاز شد كه پدرت به على(عليه السلام) داد، اين اتاق در كنارِ خانه پيامبر بود.
آرى، تو و على(عليه السلام)، سال هاى سال در اتاقى زندگى كرديد كه مالك آن، پدر تو بود، تو هرگز از شوهرت نخواستى تا خانه اى تهيّه كند، نُه سال در آنجا ساكن بودى، اين اتاق كوچك، بهشتى بزرگ بود، آرامشى كه زندگى شما داشت در هيچ جاى ديگر پيدا نمى شد، كاش ما كه ادّعا مى كنيم پيرو تو هستيم مى فهميديم كه آرامش در ثروت و پول نيست، خوشبختى از جنس ديگرى است...
[8]