فصل شش
تو را ستايش مى كنم اى خدايى كه گناه بندگان خود را مى بخشى، در حالى قدرت دارى آنها را به عذاب گرفتار سازى.
تو را ستايش مى كنم اى خدايى كه از همه گناهان من باخبر هستى، ولى از همه آن گناهان، چشم پوشى مى كنى و در حقّ من آن چنان بزرگوارى مى كنى، گويى كه من هيچ خطايى ندارم.
تو را ستايش مى كنم اى خدايى كه هر وقت تو را صدا بزنم، جوابم را مى دهى و هر وقت، گناه و خطايى مى كنم تو آن را مى پوشانى و بر من غضب نمى كنى.
تو چه نعمت هاى بزرگى به من داده اى كه من هرگز نمى توانم آنها را شماره كنم. خيلى وقت ها شده است كه من ترس و نگرانى داشتم، به درگاه تو رو كردم، تو پناهم دادى و آرامش را به قلب من بازگرداندى و قلب مرا شادمان ساختى.
تو آن قدر خوب هستى كه هرگز درِ خانه ات را به روى نيازمندان نمى بندى و هيچ كس را دست خالى از درگاهت برنمى گردانى.
تو را ستايش مى كنم كه خالق همه هستى هستى و خودت آفريده نشده اى، زيرا اگر تو هم آفريده و مخلوق بودى، يك روزى از بين مى رفتى.
من تو را مى پرستم كه شايسته پرستش هستى، تو هرگز نابود نمى شوى، تو پايان ندارى، زيرا آغازى نداشته اى، تو هميشه بوده اى. آن كسى از بين مى رود كه مخلوق باشد. مرگ همه در دست توست، تويى كه در روز قيامت همه را بار ديگر زنده مى كنى، امّا تو آن زنده اى هستى كه هرگز فنا ندارد. همه خوبى ها در دست توست و تو به هر كارى توانا هستى. تو را ستايش مى كنم كه به ديگران روزى مى دهى، ولى خودت بى نياز از همه چيز هستى، براى بندگانت آب و انواع غذا را فراهم نموده اى ولى خودت بى نياز از غذا هستى، فقط تو هستى كه از همه چيز بى نياز هستى و همه به تو نيازمند هستند.
من تو را كه خداى بى نياز هستى مى پرستم، تو به اعمال خوب من هم نياز ندارى، گناه بندگانت هم به تو هيچ ضررى نمى رساند. تو به هيچ چيز و هيچ كس نياز ندارى. آقايى و بزرگىِ تو اندازه اى ندارد.*P*6