کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل شش

      فصل شش


    حكومت، بسيارى از دوستان مرا در گوشه زندان جاى داده است و آنها را آزار و شكنجه مى كند، شنيده ام عدّه اى از آنها مظلومانه به شهادت رسيده اند، آنها جُرمى به غير از پيروى از آرمان اهل بيت(عليهم السلام) نداشتند. وقتى من به اين موضوع فكر مى كنم بسيار ناراحت مى شوم، تا به كى بايد شيعيان مظلوم باشند؟ تا به كى بايد اين حكومت هاى فاسد به ظلم ها و ستم هاى خود ادامه دهند؟
    من همواره با ترس و اضطراب زندگى مى كنم، زن و بچّه من هميشه نگران هستند، هر لحظه ممكن است مأموران حكومتى به خانه ام بريزند و مرا دستگير كنند.
    چاره اى ندارم جز اين كه دعا كنم، روزگار رهايى فرا رسد و حكومت عدل اهل بيت(عليهم السلام) تشكيل شود. بايد براى ظهور دعا كنم. نمى دانم آيا آن قدر زنده خواهم ماند كه آن روزگار را ببينم يا نه؟ خوشا به حال كسانى كه در روزگار ظهور خواهند بود و حضرت مهدى(عليه السلام) را يارى خواهند كرد.
    امروز تصميم گرفتم تا به خانه امام صادق(عليه السلام) بروم تا شايد قدرى آرام شوم، ديدار امام معصوم مى تواند به قلب من آرامش بدهد. آنجا را نگاه كن! آنجا خانه امام است، من تا لحظه اى ديگر كنار او خواهم بود.
    سلام مى كنم و جوابى سرشار از محبّت مى شنوم. اكنون امام رو به من مى كند و مى گويد: "مقام شما در نزد خدا از كسانى كه در زمان ظهور، قائم ما را يارى مى كنند، بيشتر است".
    من قدرى با خود فكر مى كنم، آخر چگونه چنين چيزى ممكن است؟ من تا به حال خيال مى كردم كسانى كه در زمان ظهور باشند و امام زمان را يارى مى كنند، از همه بهتر هستند، امّا اكنون مى فهمم كه امام صادق نظر ديگرى دارد، او ما را كه در دوران ظهور زندگى نمى كنيم، بهتر از ياران حضرت مهدى(عليه السلام) مى داند. اين براى من خيلى عجيب بود.
    بايد صبر كنم تا امام، خودش براى من توضيح دهد. لحظه اى مى گذرد، امام سخن خود را اين گونه ادامه مى دهد: "شما هر صبح و شب در ترس و نگرانى به سر مى بريد، هر لحظه ممكن است حكومت، شما را دستگير كند و به جُرم حق طلبى روانه زندان كند و شما را شكنجه نمايد. شما وقتى مى خواهيد نماز خود را بخوانيد در ترس و دلهره هستيد، شما نمى توانيد به راحتى نماز خود را هم بخوانيد و به سفر حج برويد. شما با ترس حج خود را به جا مى آوريد، حكومت هر لحظه به دنبال شماست كه شما چه مى كنيد و كجا مى رويد".
    وقتى من اين سخنان را شنيدم، فهميدم كه چرا خدا ما را بيشتر از ياران حضرت مهدى(عليه السلام) دوست دارد، آرى! كسانى كه در زمان ظهور حضرت باشند، هيچ ترسى نخواهند داشت، در آن روزگار، حكومت عدل اهل بيت(عليهم السلام) تشكيل خواهد شد، امّا كسى كه در روزگار غيبت زندگى مى كند، زندگى او با ترس و دلهره آميخته شده است و او بايد اين سختى ها را تحمّل كند، آرى، خدا عادل است و هرگز به كسى ظلم نمى كند، خدا مى داند شيعيان روزگار غيبت چه حال و روزى دارند، امام آنها غايب است، فتنه ها به آنها رو مى آورد و آنان لحظه به لحظه در آماج دسيسه هاى دشمنان هستند، امّا با اين حال آنها در راه خود ثابت قدم هستند. خدا اين را مى بيند و به آنان ارزش زيادى مى دهد و براى همين است كه مقام آنها از همه بالاتر است.
    دوست من! سخنان امام مايه آرامش من شد. ديگر من حسرت آينده را نمى خورم زيرا فهميدم كه بايد شكرگزار خدايى باشم كه مرا در اين روزگار آفريده است. درست است سختى هاى زيادى را بايد تحمّل كنم، امّا ارزش آن را دارد زيرا در اين شرايط من از ياران حضرت مهدى(عليه السلام) بهتر هستم!
    از شما چه پنهان، اين سخنان امام باعث شد كه من ديگر اشتياق زيادى به فرارسيدن ظهور نداشته باشم. من تا امروز از تمام وجودم براى ظهور دعا مى كردم، امّا الان ديگر نمى توانم دعا بكنم، زيرا فهميده ام كه اين روزگار با همه سختى هايش براى رشد و كمال من از دوران ظهور بهتر است. من در اين روزگار مى توانم به اوج سعادت و رستگارى برسم. من مى توانم گوى سبقت را از همه بربايم!
    مى بينم كه تو با تعجّب به من نگاه مى كنى. تو باور نمى كنى كه چرا من ديگر مشتاق ظهور نيستم. خوب چه كنم؟ هر كس جاى من باشد و اين سخنان زيباى امام صادق(عليه السلام) را بشنود همين فكر را مى كند.
    خوب است همين مطلب را با امام در ميان بگذارم. رو به امام مى كنم و مى گويم:
    ــ آقاى من! آيا درست است كه ما ديگر در آرزوى ظهور حضرت مهدى نباشيم؟
    ــ اين چه سخنى است كه تو مى گويى؟ آيا دوست نداريد كه عدالت در دنيا برقرار شود و مظلومان جهان از ظلم ها و ستم ها نجات يابند؟
    اين سخن امام بار ديگر مرا به فكر فرو برد، جواب او كوتاه بود امّا معناى زيادى داشت. من بايد براى ظهور دعا كنم تا عدالت در جهان پياده شود و بشر، گمشده خويش را كه همان عدالت واقعى است پيدا كند، امّا اگر عمر من آن قدر طول نكشيد كه روزگار ظهور را ببينم نبايد نااميد بشوم، من بايد بدانم كه اگر من وظيفه خود را خوب انجام بدهم خدا به من پاداشى بزرگ خواهد داد.[7]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۶: از كتاب گمگشته دل نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن