کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    درس بندگى

      درس بندگى


    منتظر هستم تا برايم سخن بگويى تا راهى پيدا كنم. وقتى انتظار مرا مى بينى، نگاهى به من مى كنى و برايم از رازِ آفرينش سخن مى گويى، دوست دارى بدانم كه هدف از خلقت دنيا چيست؟ چرا ما به اين دنيا آمده ايم؟ دوران كودكى به سر آمد، روزگار جوانى با سختى ها گذشت و سرانجام، پيرى و ناتوانى فرا مى رسد، مرگ در انتظار است.
    وقتى غصّه و دردى به من مى رسد، در جستجوى فلسفه زندگى به راه مى افتم و مى گويم: اين زندگى براى چيست؟ ولى وقتى بار ديگر خوشى ها به من رو آورد، بى خيال مى شوم و به هوس ها و خوشى ها مى چسبم.
    براى من از آيه 56 سوره ذاريات سخن مى گويى، آنجا كه خدا مى گويد: "جنّ ها و انسان ها را آفريدم تا مرا عبادت كنند".
    برايم مى گويى كه خدا بى نياز است، او خداى روزى دهنده و صاحب قدرت است، اگر بندگان را به عبادت خود مى خواند، براى اين است كه آنان به كمال برسند. آرى، سعادت و رستگارى ما در اين است كه خدا را عبادت كنيم و به فرمان او گوش دهيم.
    به راستى عبادت چيست؟ آيا عبادت فقط به نماز خواندن است؟ شيطان سال هاى سال، خدا را عبادت كرده بود، او دو ركعت نماز خواند كه چهار هزار سال طول كشيد، پس چرا اين نماز، سبب رستگارى او نشد؟ شيطان نماز خواند، ولى به "معرفت خدا" نرسيده بود، كسى كه خدا را بشناسد، ديگر نافرمانى او را نمى كند.
    آرى، تو هدف اصلى از خلقت جهان را اين نكته مى دانى: "رسيدن به معرفت خدا". هدف خلقت اين است كه انسان خدا را بشناسد و در زندگى، خدامحور باشد، از بُت هاى درونى و بت هاى بيرون بيزارى بجويد، فقط خدا را بپرستد و از بندگى غير او، پرهيز كند.
    سخن تو اين است: سير به سوى خدا و رسيدن به رضايت و خشنودى او، دليل زندگى است، انسان به اين دنيا آمده است تا رشد كند و به كمال برسد. وقتى به سخن تو فكر كردم به ياد حكايت آن ماهى افتادم كه در آب دريا شناور بود و به دنبال آب مى گشت و نمى دانست آب چيست، وقتى او لحظه اى از آب جدا شد، قدر آب را دانست و آن را شناخت.
    من از كودكى با فرهنگ اسلامى خو گرفته ام، زندگى را معنادار يافته ام، به خدا ايمان داشته ام، امّا قدر اين ايمان را ندانستم. من خيال مى كردم كه پاداش ايمان، فقط بهشت است و در انتظار بهشت بودم، من خيلى دير فهميدم كه ايمان و معرفت خدا، همين دنياىِ مرا زيبا مى كند و به زندگىِ من، معنا مى دهد.
    وقتى رنج كسانى كه به بدبينى و پوچ گرايى رسيده اند را بخوانم، وقتى از حسرت ها و دردهاى آنان باخبر شوم، آن وقت مى فهمم معرفت به خدا در همين دنيا به من پاداش مى دهد، واى بر من كه سال هاى سال در بهشتِ معناگرايى، زندگى كرده ام ولى مى گفتم بهشت كجاست...؟!

    * * *


    تو به من درس شكرگزارى مى دهى، از من مى خواهى تا شكر نعمت هاى خدا را به جا آورم، مرا به ياد آيه 7 سوره ابراهيم مى اندازى، آنجا كه خدا مى گويد: "اگر شكر نعمت هاى مرا به جا آوريد، آن نعمت ها را زيادتر مى كنم".
    بر اين باور هستى كه يكى از راه هاى شكر نعمت ها اين است كه آن نعمت هايى را كه خدا به ما داده است براى ديگران بگوييم و آن را در جايى بنويسيم تا آيندگان از آن باخبر باشند، براى همين تو زندگى نامه خودت را در كتابى نوشتى و آن را به يادگار گذاشتى. اسم آن كتاب را "شرح الأحوال" نهادى و اكنون آن كتاب در دسترس ماست. تو در آنجا از لطف و عنايت هايى كه خدا به تو كرده است سخن گفتى و به آيه 11 سوره ضُحى عمل كردى، آنجا كه خدا مى گويد: (وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ): "نعمتى را كه به تو دادم، براى مردم بازگو كن!"...


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲: از كتاب ملا علی نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن