کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل دوازده

      فصل دوازده


    ما همه دستورات خدا را انجام داديم، نماز را به پا داشتيم، زكات را پرداخت كرديم، امر به معروف و نهى از منكر نموديم، در راه خدا جهاد نموديم، ما آشكارا همه را به سوى خدا دعوت نموديم و دين خدا را براى مردم بيان كرديم، احكام دين را نشر داده و به گوش همه رسانديم، ما به سنّت پيامبر عمل نموده و راه و روش ديندارى پيامبر را نشان مردم داديم.
    ما با انجام آنچه خدا از ما مى خواست توانستيم به مقام رضاى خدا برسيم، خدا از ما راضى و خشنود است و ما هم از او راضى و خشنود هستيم.
    ما پذيراى قضاى الهى شديم، يعنى آنچه خداوند براى ما مقدّر نموده بود ما آن را قبول نموديم، ما تسليم برنامه اى شديم كه خدا براى ما در نظر گرفته بود.
    وقتى كه بلاها وسختى ها بر ما هجوم مى آورد، وقتى دشمنان با شمشيرها بر ما حمله مى كردند، ما صبر پيشه كرديم، اگر ما نابودى آن دشمنان خود را از خدا مى خواستيم، خدا آنها را نابود مى كرد، امّا مى دانستيم كه خدا دوست دارد ما در راه او شهيد شويم، براى همين صبر كرديم و تسليم قضاى خدا شديم.[72]
    وقتى فرشتگان ديدند كه ما چگونه تسليم قضاى خداى خود شده ايم، تعجّب نمودند، همه فرشتگان هم از صبر ما تعجّب نمودند.[73]
    ما همه پيامبران خدا را كه قبل از ما آمده بودند، به عنوان پيامبر قبول داريم، ما ادامه دهنده راه آنها هستيم.
    با اين مقام هايى كه خدا به ما داده است، هر كس از ما روى بگرداند و با ما دشمنى كند، از دين خدا بيرون رفته است، هر كس كه همراه ما باشد، سرانجام به ما خواهد پيوست و در بهشت خدا همراه ما خواهد بود، هر كس كه در حق ما كوتاهى كند و مقام والا و بالاى ما را قبول نكند، بداند كه به سوى نابودى پيش مى رود.
    شايد بگويى كه كوتاهى در حق ما چيست؟
    بدان كه عدّه اى از مردم با ما دشمن هستند و بغض و كينه ما را به دل دارند، آنها كه از دين خدا به دور هستند و هرگز رحمت خدا را به روى خود نخواهند ديد، گروه ديگر، ما را فقط به عنوان فرزندان پيامبر قبول دارند، آنها به ما فقط به اين دليل احترام مى گذارند، آنها ولايت ما و مقام هايى را كه خدا به ما داده است، قبول ندارند. آنها در واقع، در حقّ ما كوتاهى مى كنند، آنها هم به سوى نابودى به پيش مى روند، فرداى قيامت كه ما پناه شيعيان خود باشيم و آنها را شفاعت كرده و از آب كوثر سيرابشان سازيم، آنها هيچ پناهى نخواهند داشت، آن روز آنها خواهند فهميد كه چگونه خود را به نابودى كشانده اند.
    حق و حقيقت هميشه با ما بوده است، هر كجا ما برويم، حق و حقيقت هم همان جاست. اگر شما در جستجوى حقيقت باشيد و به شرق دنيا برويد، يا به غرب دنيا برويد، هرگز حقيقت را نخواهيد يافت، حقيقت را خداوند فقط همراه ما قرار داده است، ما محور حق و حقيقت هستيم.
    ميراث همه پيامبران نزد ماست و ما وارث همه آنها هستيم، بازگشت خلق خدا در روز قيامت به سوى ماست و اعمال و كردار آنها بر ما عرضه مى شود، و در قيامت از آنها در مورد محبّت و دوستى ما سؤال خواهد شد.
    ما در روز قيامت از خداوند مى خواهيم كه از گناه شيعيان ما درگذرد، ما شفاعت شيعيان واقعى خود را خواهيم نمود و خداوند هم سخن ما را پذيرا خواهد شد.[74]
    سخن ما حق را از باطل جدا مى كند، همه معجزات و نشانه هايى كه نزد پيامبران وجود داشته است، نزد ما هم وجود دارد.
    خداوند در مورد ولايت ما سفارش بسيار زيادى نموده است، اسلام بر پايه پنج ستون بنا شده است: نماز، زكات، روزه، حج و ولايت ما، امّا خداوند اهميّتى را كه به ولايت ما داده است به هيچ كدام از نماز و روزه و حج و زكات نداده است.
    اين سخن پيامبر است كه يك روز رو به على(عليه السلام) كرد و فرمود: اى على! اگر كسى به اندازه نوح(عليه السلام) زنده بماند و در تمام عمر خود عبادت خدا را به جا آورد و نماز بخواند و روزه بگيرد، و به اندازه كوه بزرگى زكات بدهد و هزار حج هم به جا آورد و سپس كنار خانه خدا مظلومانه به قتل برسد، با اين همه اگر ولايت تو را قبول نداشته باشد، وارد بهشت نخواهد شد.[75]
    آرى! ولايت ما نزد خدا از همه چيز مهم تر است.
    ? ? ?
    خدا امر خودش را (كه همان برپايى حكومت الهى است) به ما واگذار نموده است، شما ولىّ خدا هستيد و هر كس ولايت ما را داشته باشد، در واقع ولايت خدا را قبول دارد، هر كس با ما دشمنى كند با خدا دشمنى كرده است.هر كس محبّت ما را به دل داشته باشد، محبّت خدا را در دل دارد، هر كس بغض و كينه ما را داشته باشد، بغض خدا را دارد. هر كس به ما پناه بياورد، به خدا پناهنده شده است.
    آرى! خشنودى ما، خشنودى خداست، خشم ما، خشم خداست، فكر مى كنم بايد اين مطلب را بيشتر توضيح بدهم:
    فرعون ادّعاى خدايى مى كرد، و مردم مصر هم سخن او را قبول كرده بودند و او را عبادت مى كردند، فرعون بى گناهان زيادى را به قتل رساند، تا اين كه سرانجام يك شب موسى(عليه السلام) به دستور خدا قوم بنى اسرائيل را به سوى فلسطين حركت داد. آن شب موسى(عليه السلام) و يارانش از رود نيل عبور كردند و وقتى فرعون و يارانش به دنبال آنها وارد رود نيل شدند، عذاب خدا فرا رسيد و همه غرق شدند.
    خداوند در قرآن چنين مى گويد:
    (فَلَمَّآ ءَاسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَـهُمْ أَجْمَعِينَ ).
    "وقتى فرعون و قوم او مرا به خشم درآورند، من از آنان انتقام گرفتم و آنها را غرق كردم".[76]
    اما تو مى دانى كه خدا هرگز مانند ما انسان ها به خشم نمى آيد، اگر خدا به خشم بيايد، در او حالتى ايجاد شده است، اگر او عصبانى شود در او تغييرى ايجاد مى شود. خوب فكر كن! آيا ممكن است در خدا تغييرى پيش بيايد؟
    هرگز! خدا هرگز دچار دگرگونى نمى شود، زيرا او جسم نيست كه تغييرى در او صورت گيرد. خداى يگانه از اين خشم و غضب، بالاتر و والاتر است.
    اكنون حق دارى بپرسى كه پس چرا در اين آيه، قرآن، از خشم خدا سخن به ميان آمده است؟
    جواب سؤال تو اين است: خدا هرگز مانند ما انسان ها خوشحال و يا عصبانى نمى شود، امّا او براى خود دوستانى انتخاب كرده است، پيامبران، دوستان خدا هستند، خداوند خوشحالىِ دوستان خود را، خوشحالى خود قرار داد و خشم آنها را خشم خود معرّفى كرد.[77]
    آرى! آن شب كه فرعون با لشكر خود به دنبال موسى(عليه السلام) حركت كرد تا او و يارانش را دستگير كند، موسى(عليه السلام) از اين حركت فرعون به خشم آمد، خدا اين خشم موسى(عليه السلام) را همانند خشم خودش قرار داد، زيرا خدا به موسى(عليه السلام)كه نماينده او در روى زمين بود، خيلى علاقه داشت.
    بدان كه خدا ما را خيلى دوست دارد، اگر تو كارى كردى كه ما خشنود شديم، بدان كه در واقع خدا را خشنود نموده اى، اگر ما را دوست بدارى، در واقع خدا را دوست داشته اى.[78]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۲: از كتاب نردبان آبى نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن