کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل شش

      فصل شش


    ما كسانى هستيم كه مردم را به سوى خدا دعوت مى كنيم و همه را به سوى خدا مى خوانيم، ما پرچمدار توحيد و خداپرستى هستيم و دوست داريم كه همه بندگىِ خداى يگانه بنمايند و هرگز به شرك و كفر آلوده نشوند.
    ما راه خشنودى خدا را به شما نشان مى دهيم، اگر در راه ما باشيد، بدانيد كه خدا از شما راضى و خشنود خواهد بود، هيچ چيز مانند اين نيست كه خدا از انسان راضى باشد و اين ما هستيم كه مى دانيم كه خشنودى خدا در چيست، ما آمده ايم تا شما را يارى كنيم و اين راه را به شما نشان بدهيم.
    ما در راه اجراى فرمان خدا ثابت قدم هستيم و در انجام دستوراتى كه خدا به ما داده است لحظه اى ترديد نمى كنيم، او به ما دستور داده است كه در بلاها صبر كنيم، در همه حال براى حفظ دين او تلاش كنيم، ما هم همه تلاش مى كنيم تا دين خدا زنده بماند.
    ما به خداى خويش محبّت كامل داريم، قلب ما آكنده از محبّت خداست و در همه جهان هستى، هيچ كس خدا را به اندازه ما دوست ندارد، زيرا معرفت و شناخت ما به خدا از همه بيشتر است و اين معرفت كامل است كه باعث مى شود ما خداى خويش را دوست بداريم و سرآمد محبّت خدا گرديم.
    آرى! آن كس كه شيرينى محبّت خدا را چشيده باشد، هرگز به سوى غير او نمى رود و كسى كه با خدا انس گرفت، ديگر غير خدا را نمى جويد.
    ما براى ديگران امر و نهى خدا را بيان مى كنيم، به آنان مى گوييم كه خدا چه چيزى را دوست دارد و از چه كارى به خشم مى آيد.
    ما بنده خدا هستيم و خدا ما را گرامى داشته است و ما جز سخن خداى خود چيزى نمى گوييم، هر چه او دستور بدهد، با تمام وجودمان آن را مى پذيريم و هرگز مخالفت فرمان او نمى كنيم.
    ? ? ?
    اكنون مى خواهم براى تو خاطره اى نقل كنم تا تو بدانى كه ما چگونه در مقابل دستورات خدا تسليم هستيم:
    آخرين روزهاى زندگى پيامبر است و او در بستر بيمارى است، حضرت على(عليه السلام)كنار پيامبر نشسته است ، اشك در چشمان على حلقه زده است، در اين هنگام، جبرئيل نازل مى شود ، او براى مأموريّت ويژه اى آمده است : "اى محمّد ! دستور بده تا همه از نزد تو بروند و فقط على(عليه السلام) بماند" .
    پيامبر از همه مى خواهد تا از اتاق خارج شوند، اكنون جبرئيل رو به پيامبر مى كند و مى گويد : "اى محمّد ! خدايت سلام مى رساند و مى گويد : اين عهد نامه بايد به دست وصىّ و جانشين تو برسد" .
    جبرئيل نامه را به پيامبر مى دهد و پيامبر آن را به حضرت على(عليه السلام) مى دهد و از او مى خواهد تا آن را به دقّت بخواند .[29]
    بعد از لحظاتى، پيامبر رو به حضرت على(عليه السلام) مى كند و مى گويد :
    ــ اى على ، آيا از اين عهد نامه كه خدا برايت فرستاده آگاه شدى ؟ آيا به من قول مى دهى كه به آن عمل كنى .
    ــ آرى ، پدر و مادرم به فداى شما باد ، من قول مى دهم به آن عمل كنم.
    ــ على جان ، در اين عهد نامه آمده است كه تو بايد بر همه سختى ها و بلاها صبر كنى ، على جان! بعد از من ، مردم جمع مى شوند حقّ تو را غصب مى كنند و به ناموس تو بى حرمتى مى كنند ، تو بايد در مقابل همه اين ها صبر كنى !
    ــ چشم! من در مقابل همه اين سختى ها و بلاها صبر مى كنم .[30]
    چه كسى باور مى كند كه مسلمانان براى آتش زدن خانه حضرت على(عليه السلام)جمع شوند و درِ خانه او را آتش بزنند و ريسمان بر گردن او بياندازند و او را به سوى مسجد بكشانند و جلو چشم او ناموسش را با تازيانه بزنند ؟
    اكنون على(عليه السلام) به سجده رفته است و در سجده با خداى خويش سخن مى گويد : "من قبول كردم و به آن راضى هستم" .[31]
    على(عليه السلام) در مقابل همه اين بلاها صبر خواهد نمود، چون خدا او را به صبر فرمان داده است، آرى در آن روزهاى سخت، فقط صبر على(عليه السلام)مى تواند اسلام را حفظ كند. اگر صبر على(عليه السلام) نباشد دشمنان اسلام ، اصل و اساس اسلام را نابود خواهند كرد. على(عليه السلام) تا ديروز در همه جنگ ها با شمشير خود اسلام را زنده مى كرد ، فردا بايد با صبر خود اسلام را زنده نگه دارد .
    ? ? ?
    ما رهبرانى هستيم كه شما را به سوى خدا مى خوانيم، ما آماده ايم تا شما را به خدا برسانيم، ما راه رسيدن به خدا هستيم، اگر در جستجوى هدايت هستيد، از ما پيروى كنيد.
    خدا ما را به عنوان آقا و مولاى بندگان خود انتخاب نموده است، ما دين خدا را از تحريف ها و كج روى ها حفظ مى كنيم، ما از دوستان و شيعيان خود حمايت مى كنيم، در موقع سختى ها آنها را تنها نمى گذاريم، ما به يارى آنها مى آييم.
    اكنون اين حكايت را بشنو تا بدانى كه ما هرگز دوستان خود را رها نمى كنيم:
    يك روز امام صادق(عليه السلام) به يكى از ياران خود رو كرد و گفت:
    ــ آيا مى دانى كه شيعه ما در لحظه جان دادن، دو نفر را مى بيند.
    ــ مولاى من! شيعه شما چه كسانى را مى بيند؟
    ــ شيعه ما، در لحظه آخر، پيامبر(صلى الله عليه وآله) و على(عليه السلام) را مى بيند.
    ــ آيا پيامبر و على(عليه السلام) با مؤمن سخنى هم مى گويند؟
    ــ آرى! پيامبر و على(عليه السلام)، نزد مؤمن حاضر مى شوند، رسول خدا مى آيد و كنار مؤمن مى نشيند و على(عليه السلام) در پايين پاى مؤمن، مى نشيند. آن وقت پيامبر به بالين مؤمن مى آيد، آن حضرت صورت خود را نزديك صورت مؤمن برده و به او مى گويد: اى دوست خدا ! تو را بشارت باد كه من پيامبر هستم. آگاه باش كه من براى تو بهتر از همه دنيا هستم !
    ــ مولاى من! آيا على(عليه السلام) هم سخنى مى گويد؟
    ــ بعد از آن پيامبر از كنار مؤمن برمى خيزد و على(عليه السلام) كنار مؤمن مى نشيند و به او مى گويد: اى دوست خدا، شاد باش و غم مخور! من على هستم، همان كسى كه تو همواره مرا دوست مى داشتى ! من آمده ام تا تو را يارى كنم.[32]
    آرى! موقع جان دادن كه سخت ترين لحظه هاست، ما به يارى دوستان خود مى آييم و آنها را تنها نمى گذاريم.[33]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۶: از كتاب نردبان آبى نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن