کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل يازده

      فصل يازده


    نوشتن يك كتاب زحمت زيادى دارد، چه شب هايى را بايد تا صبح بيدار باشى تا بتوانى كلمات را كنار هم بچينى و كتاب مفيدى براى مردم بنويسى.
    تو هم بعد از روزها تلاش، كتابى به نام منازل الآخرة را نوشتى. تو در كتاب خود تلاش كردى تا مردم سفر قيامت را به ياد آورند و براى آن آماده شوند. خدا را شكر كه كتاب تو چاپ شد و در دسترس مردم قرار گرفت.
    پدر كه خيلى به تو علاقه دارد، روزها به حرم حضرت معصومه(عليها السلام) مى رود و بعد از نماز به سخنرانى ها گوش مى دهد.
    تو در اتاق مطالعه خود مشغول فيش بردارى براى كتاب بعدى خود هستى كه درِ خانه به صدا در مى آيد.
    از جا برمى خيزى، مى روى و در خانه را باز مى كنى. فكر مى كنى چه كسى به ديدنت آمده است؟
    پدر آمده است. خيلى خوشحال مى شوى، كتاب هايى كه در اتاق پخش شده است را جمع و جور مى كنى و از پدر مى خواهى بنشيند.
    مى روى يك سينى چاى مى آورى و در مقابل پدر، دو زانو مى نشينى. منتظر هستى تا پدر سخن خويش را آغاز كند، پدر نگاهى به تو مى كند و مى گويد: عباس! امروز در حرم حضرت معصومه(عليها السلام) بودم، سخنران كتابى را در دست گرفته بود و از آن خيلى تعريف مى كرد، فكر مى كنم اسم آن منازل الآخرة بود. آن سخنران از روى اين كتاب براى ما حديث هم خواند. پسرم، كاش تو هم در جايى سخنرانى مى كردى و براى مردم حديث مى خواندى! تا كى مى خواهى گوشه اين خانه بنشينى؟
    و تو سر خود را پايين مى گيرى، مى خواهى بگويى كه پدر جان! كتابى كه صفحه اى از آن را برايت خوانده اند، كتابِ پسرت است. من نويسنده آن كتاب هستم; امّا ديدى اين طورى ريا مى شود، درست نيست از خودت تعريف كنى، تو اين كتاب را براى خدا نوشته اى، نه اين كه نزد پدر خويش به آن افتخار كنى.
    سرانجام رو به پدر مى كنى و مى گويى:
    پدر جان، اين كارها توفيق مى خواهد، دعا كن خدا به من هم توفيق انجام اين كارهاى خوب را بدهد. پدر هم در حقّ تو دعا مى كند.
    تو كسى هستى كه كارت را فقط به خاطر خدا انجام دادى. تو به دنبال اين نبودى كه خودت را مطرح كنى يا خودت را بزرگ نشان بدهى. تو قرآن را خوب فهميده بودى.
    و خدا هم تو را عزيز كرد و تو را با كتاب "مفاتيح الجنان" كه با زحمت زياد نوشتى، مشهور ساخت. و امروز در همه خانه ها، كتاب تو كنار قرآن است.[29]
    قرآن مى گويد:
    (تِلْكَ الدَّارُ الاَْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الاَْرْضِ وَلاَ فَسَادًا).
    ما سراىِ آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در دنيا خواستار برترى و فساد نيستند.[30]
    تدبّرى در آيه :
    در زبان عربى براى اين مفهوم "برترى و بزرگى" دو واژه وجود دارد: "رفع" و "علو" و در اين آيه از واژه دوم استفاده شده است.
    فرض كن كه در خارج از شهر باغى دارى و گاه گاهى براى تفريح به آنجا مى روى. در اين باغ درختان زيادى است. يك روز يك نهال كوچك سرو مى خرى و آن را در باغ مى كارى و به آن رسيدگى مى كنى تا درخت بزرگى مى شود.
    سالها بعد، يكى از دوستانت به باغ مى آيد و بزرگى اين درخت سرو، چشم او را مى گيرد و مى گويد عجب درخت بزرگى!
    تو مى دانى كه اين سرو بلند روزى نهال كوچكى بود و با زحمت هاى تو اين قدر بزرگ شده است.
    اگر مهمان تو عرب زبان بود وقتى كه بزرگى آن درخت را ديد از واژه "علوّ" استفاده مى كرد و مى گفت: "شجرة عالية"; امّا اگر او به روزگار كوچكى اين درخت هم توجّه مى كرد از واژه "رفع" استفاده مى كرد و مى گفت: "شجره رفيعه".
    جالب است بدانى كه وقتى پادشاهى دچار تكبّر و بزرگ بينى مى گردد، در زبان عربى براى گزارش اين حالت او از واژه "علوّ" استفاده مى شود.
    قرآن مى گويد كه فرعون دچار "علوّ" شد يعنى در او حالت غرور و تكبّر و بزرگ بينى ايجاد شد.[31]
    پس معناى هر دو واژه، برترى و بزرگى است; امّا در "علوّ"، مفهوم تكبّر و خودبينى وجود دارد و در واژه "رفع"، توجّه به گذشته همراه با نوعى تواضع و فروتنى وجود دارد.
    قرآن مى گويد كه ما نبايد به دنبال "علوّ" باشيم; امّا مى توانيم به دنبال "رفع" باشيم.
    ما نبايد انسان هاى كوچكى باشيم، بايد در زندگى فردى و اجتماعى خود تلاش كنيم تا به اوج قلّه موفّقيت برسيم; همه كلام در اين است كه ما نبايد دچار غرور بشويم و خدا را فراموش كنيم.
    وقتى تو "علوّ" پيدا كنى ديگر يادت نيست كه تا ديروز چه بودى. فراموش مى كنى كه لطف خدا همراه تو بود و براى همين موفّق شدى و اكنون پيش همه عزيز هستى!
    اگر تو به دنبال "رَفْع" باشى، تلاش مى كنى تا بزرگ شوى و رشد كنى; امّا در همه حال به ياد روزگار فقر و ندارى خود باشى و سعى كنى به ديگران كمك نمايى. تو هرگز خدا را فراموش نمى كنى چون مى دانى كه اين خدا بود كه تو را از ذلّت به عزّت رسانيد.
    اكنون روشن شد كه چرا خداوند در اين آيه از ما مى خواهد تا به دنبال "عُلْوّ" نباشيم.[32]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۱: از كتاب يك سبد آسمان نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن