کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل نه

      فصل نه


    آن خانم كيست كه به سوى خانه پيامبر مى رود ؟
    آيا او را شناختى ؟ او مادر بِشْر است ، مادر همان كسى كه يك سال قبل ، با خوردن غذاى مسموم ، شهيد شد .
    مادرِ بِشْر ، اكنون نگران حال پيامبر شده است و مى خواهد پيامبر را عيادت كند .
    او وارد اتاق پيامبر مى شود و پيامبر را در بستر بيمارى مى بيند .
    رنگ پيامبر زرد شده و تب او بسيار شديد است .
    مادرِ بِشْر به پيامبر سلام مى كند و مى گويد : "اى رسول خدا ، تا به حال نديدم كسى اين گونه ، دچار تب شده باشد" .
    پيامبر رو به مادرِ بِشْر مى كند و مى فرمايد : "اين اثر آن سمّى است كه زن يهودى در غذاى ما قرار داده بود و فرزند تو هم به دليل همان سمّ شهيد شد" .[30]
    مادرِ بِشْر تا به ياد فرزندش مى افتد اشك در چشمانش حلقه مى زند ، اگر در آن روز ، زينب يهودى چنين دسيسه اى نمى كرد الان بِشْر زنده بود ، اگر او در آن غذا سمّ نمى ريخت الان پيامبر سالم بود .
    امّا اكنون ديگر كارى نمى توان كرد ، سمّ در بدن پيامبر اثر كرده و بدن آن حضرت را ضعيف و بيمار نموده است .
    آرى ، خداوند مى خواهد مرگ پيامبر ، مرگ طبيعى نباشد ، پيامبر همه خوبى هاى اين دنيا را در خود جمع كرده و شهادت ، آخرين كمالى است كه نصيب پيامبر مى شود .
    اكنون ، پيامبر آغوش خود را به روى شهادت باز نموده است .


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹: از كتاب مهاجر بهشت نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن