کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل چهار

      فصل چهار


    بعد از نماز جمعه، عُمَر به خانه خليفه مى رود. خليفه كه از تهديد ابن نُويره خيلى ترسيده است به فكر حمله نظامى است. او مى ترسد كه ابن نُويره قبيله هاى هم پيمان خود را براى دفاع از على(عليه السلام) آماده كند براى همين رو به عُمَر مى كند و مى گويد:
    ــ خوب است به جنگ قبيله ابن نُويره برويم.
    ــ نه. اين كار فعلاً به صلاح نيست. قبيله او همه، مسلمان هستند و تا به حال سابقه نداشته است كه لشكر اسلام به جنگ مسلمانان برود.
    ــ بايد هر طور شده است مانع فعاليّت ابن نُويره بشويم. اگر او را به حال خود رها كنيم مانند غدّه سرطانى رشد خواهد كرد و همه را عليه ما خواهد شوراند.
    ــ فعلاً نمى توانيم مردم را براى جنگ با ابن نُويره فرا بخوانيم، ما براى اين كار بهانه اى مى خواهيم.
    خليفه آرزو دارد تا هر چه زودتر سپاهى را به سوى ابن نُويره بفرستد. ترس از ابن نُويره، آرامشى براى خليفه باقى نگذاشته است.
    ? ? ?
    خبر مى رسد كه بعضى از قبيله هايى كه در زمان پيامبر مسلمان شده بودند، دست از دين اسلام برداشته اند. موج فتنه بى دينى و ارتداد، مركز عربستان را فرا گرفته است.
    از طرف ديگر "مُسَيلمه كذّاب"، ادعاى پيامبرى كرد و هواداران زيادى در ميان عرب ها پيدا كرده است. بايد هر چه سريع تر با او مقابله شود.
    اين فرصتى است كه خليفه منتظر آن بود. اكنون او دستور مى دهد تا هر چه زودتر لشكر اسلام براى مقابله با فتنه ارتداد و بى دينى آماده شود.
    خليفه فرماندهى اين لشكر را به عهده خالد مى گذارد و از او مى خواهد تا هر چه سريع تر لشكر را حركت دهد.
    تبيلغات زيادى مى شود، احساسات مردم تحريك شده و مردم زيادى نيز براى حفظ اسلام و ارزش هاى آن به لشكر مى پيوندند.
    وقتى لشكر آماده حركت مى شود خليفه براى بدرقه آنها حاضر مى شود و به آنان چنين مى گويد: "به هر قبيله اى كه رسيديد، اذان بگوييد، اگر اهل آن قبيله همراه شما اذان نگفتند به آنها حمله كنيد".[35]
    ? ? ?
    برنامه سپاه اسلام اين است كه ابتدا مناطقى كه به مدينه نزديك تر هستند را از بى دينى و ارتداد پاك سازى كنند.
    لشكر آماده حركت است، خليفه، فرمانده سپاه را فرا مى خواند و سخنى را محرمانه به او مى گويد: "اى خالد! يادت هست آن روزى كه ابن نُويره به مدينه آمد، ما را تهديد كرد. او خطر بزرگى براى حكومت ماست. بايد هر طور شده است او را نابود كنى. شنيده ام ياران زيادى دارد، تو بايد او و يارانش را به قتل برسانى".[36]
    آرى، خليفه مى خواهد كارى كند ديگر هيچ كس جرأت نكند با اين حكومت اسلامى مخالفت كند.
    خالد بايد با زيركى تمام، اين سپاه را فرماندهى كند تا بتواند بر ابن نُويره پيروز شود، هيچ كس نبايد از اين نقشه باخبر شود.
    سپاه از مدينه دور مى شود و براى مقابله با فتنه بى دينى به پيش مى تازد.





نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴: از كتاب فانوس اوّل نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن