کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل چهار

      فصل چهار


    حتماً تا به حال نام "ابو حمزه ثمالى" را شنيده ايد؟
    او يكى از ياران امام سجاد و امام باقر(عليهما السلام) بود.
    او كسى است كه دعاى امام سجاد(عليه السلام) در شبهاى ماه رمضان را براى ما نقل كرده است.
    ياد شبهاى ماه رمضان به خير !
    نمى دانم به معانى دعاهايى كه خوانده اى توجّه كرده اى؟
    بار خدايا !
    اميد ما را نا اميد نكن، ما معصيت تو كرديم ولى به عفو و بخشش تو اميدواريم، پس گناهان ما را ببخشاى.[5]
    بعد از وفات امام سجاد(عليه السلام)، ابو حمزه براى ديدن امام باقر(عليه السلام) و بيعت با آن حضرت به سوى مدينه حركت مى كند.
    راه طولانى كوفه تا مدينه در پيش روى اوست و او اين همه راه را به عشق زيارت امام خويش، طى مى كند.
    سفر سخت و طاقت فرسايى است، بيابان هاى خشك را بايد پشت سر گذاشت.
    اين سفر مدتها طول مى كشد اما ابو حمزه، با عشقى بزرگ، قدم بر مى دارد و به سوى مدينه به پيش مى رود.
    ديگر به نزديكى هاى مدينه رسيده ايم، آن سياهى هايى كه مى بينى نخلستان هاى مدينه است.
    اينجا مدينه است، كعبه دلهاى عاشق اهل بيت(عليهم السلام) !
    ابو حمزه به زيارت قبر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) مشرف مى شود و در مسجد پيامبر نماز مى خواند.
    ديگر وقت آن رسيده است كه او به خدمت امام باقر(عليه السلام) برسد، براى همين به سوى خانه امام حركت مى كند.
    ابو حمزه به خدمت امام شرفياب مى شود و با نهايت ادب و تواضع در حضور امام مى نشيند.
    نمى دانم چه مى شود كه ابو حمزه به ياد مرگ مى افتد، شايد او هم از مرگ هراسى به دل دارد.
    براى همين لب به سخن مى گشايد و عرضه مى دارد:
    اى پسر رسول خدا ! مرگ براى شيعيان شما چگونه خواهد بود؟
    و امام در جواب او مى فرمايد:
    آيا مى خواهى تو را بشارتى بزرگ بدهم؟ بدان، هنگامى كه مرگ دوستان ما فرا برسد رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)و أمير مؤمنان(عليه السلام) به بالين آنها حاضر مى شوند.
    رسول خدا در لحظه جان دادن شيعه ما، كنار او مى نشيند و به او مى فرمايد:
    آيا مرا مى شناسى؟ من رسول خدا هستم !
    بدان كه آخرت براى تو بهتر از دنيا است.
    اكنون ديگر جاى هيچ ترس و نگرانى نيست و جز خوبى و خير در انتظار تو نيست !
    به سوى ما بشتاب.[6]
    اشك در چشمان ابو حمزه حلقه زده بود، او در اين فكر بود كه مرگ براى شيعه واقعى، چقدر زيبا و دلنشين است، و به راستى كه اين بزرگترين خبر خوشى است كه ابو حمزه تاكنون شنيده است.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴: از كتاب در آغوش خدا نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن