کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سه

      فصل سه


    به من خبر دادند كه هر چه زودتر خود را به بالين حاج حسين برسانم زيرا او لحظه هاى آخر عمر خود را سپرى مى كند.
    حاج حسين يكى از دوستان خوب من بود، فردى مؤمن و معتقد كه همواره تلاش مى كرد به فقرا كمك نموده و مشكلى از جامعه خود بر طرفة سازد.
    من هر چه سريعتر خود را به بيمارستانى كه حاج حسين در آن بسترى بود رساندم.
    همه فرزندان او در آنجا حاضر بودند و آرام آرام اشك مى ريختند زيرا ديگر هيچ اميدى به زنده ماندن او نداشتند.
    آنها آخرين توشه هاى خود را از زندگى پدر مهربان خويش بر مى چيدند، آنها باور نمى كردند به اين زودى پدر خويش را از دست بدهند.
    آرى، پدر و مادر نعمت هايى هستند كه تا زمانى كه در ميان ما مى باشند، قدر آنها را نمى دانيم اما وقتى كه آنها را از دست داديم، مى فهميم كه ارزشمندترين سرمايه زندگى خود را از دست داده ايم.
    به هر حال، حاج حسين، در حال جان دادن بود و همه گريه مى كردند.
    در اين ميان، حواس من به چيز ديگرى بود، من به چشم هاى حاج حسين نگاه مى كردم و دنبال چيزى مى گشتم.
    آيا شما مى توانيد حدس بزنيد كه من در اين ميان دنبال چه بودم؟
    من به دنبال يك قطره اشك بودم، قطره اشكى كه از گوشه چشم حاج حسين جارى شود.
    و بالاخره آن قطره را يافتم، زيباترين قطره اشكى كه تا به حال ديده بودم.
    به نظر شما آيا اين اشكِ غم و غصه است؟
    آيا حاج حسين ما ناراحت است كه اشك مى ريزد؟
    شايد بگويى گريه او براى اين است كه ديگر فهميده است بايد از همه دوستان و آشنايان خود جدا شود و تنهاى تنها به سفر قبر و قيامت برود.
    اما اين طور نيست، اين اشك، اشكِ غم نيست !
    اين اشكِ شادى و سرور است، اين شادمانى است كه به صورت اين قطره اشك جلوه كرده است.
    و حتماً از سخن من سخت تعجب مى كنى !
    آخر در اين لحظه جان دادن، چه چيز دوست داشتنى پيش آمده است كه انسان به خاطر آن شادمان شود تا آنجا كه اشك شوق بريزد؟
    شما تا به حال هر چه در مورد مرگ شنيده ايد اين بوده است كه سخت ترين لحظه ها براى انسان، موقعى است كه انسان مى خواهد جان بدهد و از اين دنيا به سوى آخرت سفر كند و براى همين مى گويى: آقاى نويسنده، حتماً اشتباه كردى، آن گريه دوست تو، گريه غم و اندوه بوده است.
    حالا كه اين طور شد من حديثى را برايت نقل مى كنم:
    يكى از ياران امام صادق(عليه السلام)، از آن حضرت در مورد گريه مؤمن در موقع جان دادن، سؤال نمود.
    سؤال او اين بود: به راستى چرا مؤمن هنگام مرگ، اشك مى ريزد؟
    امام صادق(عليه السلام) در جواب او فرمود:
    آن لحظه اى كه مؤمن، نگاه مى كند و مى بيند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، به بالين او آمده است، اشك شوق مى ريزد !
    بعد امام صادق(عليه السلام) فرمود:
    آرى، انسان هنگامى كه عزيز خود را (كه به او خيلى علاقه دارد) مى بيند، اشك شوق مى ريزد.[3]
    خواننده محترم !
    دوست من، حاج حسين، يك عمر به رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت(عليهم السلام) عشق مىورزيد و زندگى خود را وقف خدمت به اين خاندان كرده بود، اكنون كه همه از او دل بريده اند، اكنون كه ديگر هيچ كس، نمى تواند براى او كارى بكند، ناگهان چشم خود را باز مى كند و رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) را در كنار خود مى بيند، پس حق دارد كه اشك شوق بريزد !
    جانم به فداى آن چهارده نور پاك كه دوستان خود را در سخت ترين لحظه ها فراموش نمى كنند.[4]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳: از كتاب در آغوش خدا نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن