کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سى وپنج

      فصل سى وپنج


    تورات را مطالعه كرده اى و در آن خوانده اى كه آخرين پيامبر خدا در حجاز ظهور پيدا خواهد كرد، نام او محمّد است. تو به سوى حجاز حركت مى كنى.
    وقتى به مدينه مى رسى مى فهمى كه محمّد از دنيا رفته است. خيلى ناراحت مى شوى، به ياد مى آورى كه در تورات از جانشين محمّد سخنانى آمده بود، تو در آنجا خوانده اى كه شوهرِ دختر او، جانشين او خواهد بود.
    اكنون از مردم مى پرسى كه جانشين پيامبر شما كيست؟ تو را به سوى ابوبكر مى برند. تو رو به خليفه مى كنى و مى پرسى:
    ــ شما با پيامبر خود چه نسبتى دارى؟
    ــ من پدرِ زن او هستم. دخترم، عايشه، همسر پيامبر بود.
    ــ آيا تو نسبت ديگرى با پيامبر دارى؟
    ــ خير.
    وقتى اين سخن را مى شنوى تعجّب مى كنى، آخر چگونه ممكن است آنچه در تورات نوشته شده، اشتباه باشد، بايد صبر كنى تا اين معمّا را حل كنى.
    اكنون رو به جناب خليفه مى كنى و مى پرسى:
    ــ براى من بگو كه خداى تو كجاست؟
    ــ خداى من در بالاى هفت آسمان است.
    ــ آيا پاسخ ديگرى هم دارى؟
    ــ نه. جواب همين است كه گفتم.
    ــ آيا كسى را مى شناسى كه از تو داناتر باشد تا نزد او بروم و سؤال خود را بپرسم؟
    ــ بله. تو نزد عُمَر بن خطّاب برو! او جواب سؤال تو را خواهد داد.
    تو از مسجد بيرون مى روى تا نزد عُمَر بروى و از او سؤال خود را بپرسى، امّا جوابى كه مى شنوى همان جواب ابوبكر است: "خدا در بالاى هفت آسمان است".
    بايد به جستجوى بيشتر بپردازى، بايد بگردى و ببينى كه چه كسى از همه مسلمانان داناتر است. تو سرانجام نزد على(عليه السلام)مى روى. تو از او سؤال مى كنى:
    ــ اى على! نسبت تو با پيامبر چه بود؟
    ــ من شوهرِ فاطمه هستم. فاطمه، دختر پيامبر است. من اوّلين كسى هستم كه به او ايمان آوردم.
    تو خيلى خوشحال مى شوى، اين همان كسى است كه تو به دنبال او بودى و در تورات وصف او را خوانده بودى.
    اكنون تو مى توانى سؤال خود را بپرسى:
    ــ اى على! براى من بگو كه خداى تو كجاست؟
    ــ آيا مى خواهى جريانى را كه در زمان موسى(عليه السلام) روى داده است برايت بيان كنم؟
    ــ آرى!
    ــ در زمان حضرت موسى(عليه السلام)، چهار فرشته در مكانى به هم رسيدند: يكى از آن ها از مشرق، ديگرى از مغرب، فرشته اى از زمين، فرشته اى از آسمان. فرشته اى كه از مشرق آمده بود، به فرشته اى كه از مغرب آمده بود گفت: "من از پيش خدا مى آيم، تو از كجا مى آيى؟" او در جواب گفت: "از پيش خدا مى آيم". او از فرشته اى كه از زمين آمده بود همين سؤال را كرد و او هم گفت: "از پيش خدا مى آيم"، فرشته اى هم كه از آسمان آمده بود، همين جواب را گفت.*P*78
    اكنون تو متوجّه مى شوى كه همه آن فرشته ها از پيش خدا آمده بودند، آرى! خدا بالاتر و والاتر از مكان است، همه مكان ها براى خدا يكسان هستند.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳۵: از كتاب خداى خوبىها نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن