کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل بيست وچهار

      فصل بيست وچهار


    چند سال قبل تصميم گرفتم در گوشه حياط كوچك خانه ام، باغچه اى درست كنم، نهال درختى تهيّه كردم و آن را در باغچه ام كاشتم. من دوست داشتم وقتى از نوشتن خسته مى شوم، با پناه بردن به آن درخت و شادابى آن، روحيّه اى تازه بگيرم، من خيلى دوست دارم كه در باغ بزرگى زندگى كنم، باغى كه پر از درختان چنار باشد، امّا حالا كه اين طور نيست به يك درخت مى توانم اكتفا كنم! شايد باور نكنى كه نوشتن كار ساده اى نيست، خستگى نوشتن از هر كارى بيشتر است، اين را فقط يك نويسنده مى تواند درك كند!
    امّا آن نهال خيلى كوچك بود، نه شاخه اى داشت و نه برگى. هنوز بهار نيامده بود، بايد صبر مى كردم بهار بيايد، من چه مى خواستم؟ يك درخت بزرگ و زيبا! بايد سال ها صبر مى كردم تا اين درخت بزرگ شود و به خواسته خود برسم.
    اين حرف ها را براى تو زدم تا در مورد صفت "اراده و خواستن" توضيحى بدهم. من خواستم تا درخت بزرگى داشته باشم، خوب، چه كردم؟ وقتى ما انسان ها چيزى را اراده مى كنيم و آن را مى خواهيم بايد ابتدا مقدّمات آن را فراهم كنيم و صبر كنيم تا به آن خواسته برسيم. از آن ماجرا پنج سال مى گذرد، من هر روز به درخت خود آب دادم، از آن مواظبت كردم و اكنون بعد از پنج سال، حالا يك درخت زيبا شده است و من در سايه آن مى نشينم و صفا مى كنم!
    اكنون مى خواهم براى شما مطلبى را بيان كنم: يكى از صفات خدا اين است كه او اراده دارد، او مجبور نيست، مى تواند يك كارى را انجام بدهد و مى تواند انجام ندهد.
    امّا اراده خدا با اراده من خيلى فرق دارد. من وقتى اراده مى كنم، بايد صبر كنم، مقدّمات كار فراهم بشود تا به خواسته خودم برسم و چه بسا اصلاً نتوانم به خواسته خود برسم، ولى اراده خدا اين گونه نيست، وقتى خدا چيزى را اراده كرد، همان چيز فوراً و بدون هيچ معطّلى، ايجاد مى گردد.
    يك مثال بزنم: يك هسته خرما را ببين! اگر من اراده كنم كه اين هسته خرما، تبديل به نخل بزرگى شود و خرماى تازه بدهد، بايد حداقل 10 سال صبر كنم، امّا خدا اگر اراده كند كه اين هسته، تبديل به درخت بزرگى شود، همان لحظه اين اتّفاق مى افتد و آن هسته تبديل به درخت بزرگى مى شود!
    پس تا الآن دانستيم كه يكى از صفات خدا اين است كه او صاحب اراده است، به هيچ كارى مجبور نيست، امّا وقتى چيزى را اراده كرد، اراده او بدون معطّلى و نياز به زمان، تحقق پيدا مى كند. هيچ چيز نمى تواند مانع اراده خدا بشود، هر چه كه خدا اراده كند، حتماً انجام مى شود.
    نمى دانم آيا بحث را ادامه بدهم يا نه؟ من دوست دارم شناخت تو از خداى مهربان زياد و زيادتر بشود، پس اشكالى ندارد كه يك مطلب ديگر هم برايت بگويم:
    دوست خوبم!
    قبلاً برايت گفتم كه صفات خدا به دو دسته تقسيم مى شود: صفتِ ذات و صفتِ فعل.
    صفتِ ذات، صفتى است كه براى خدا، هميشگى است، مثل دانايى، توانايى. امّا صفتِ فعل، صفتى است كه خدا در يك زمان دارد و در زمان ديگر ندارد.
    حالا مى خواهم از تو يك سؤال مهم بپرسم: آيا صفت اراده، براى خدا صفتِ ذات است يا صفتِ فعل؟
    قدرى فكر كن! كدام گزينه درست است:
    اوّل: خدا هميشه (و در همه زمان ها) اراده كرده است، يعنى صفت اراده، صفتِ ذات است.
    دوم: خدا اوّل اراده نداشته است و سپس اراده كرده است، يعنى صفتِ اراده، صفتِ فعل است.
    كدام يك از اين ها درست است؟
    آفرين بر تو!
    صفت اراده، صفت فعل است. يعنى زمانى بود كه خدا هيچ چيز را اراده نكرده بود.
    اگر من بگويم خدا هميشه چيزى را اراده كرده است، اين عقيده باطلى است. آيا مى دانى چرا؟
    ما باور داريم كه خدا بود و هيچ چيزى به غير او نبود، خدا يگانه بود، بعد از آن به آفرينش هستى اقدام نمود.
    حالا اگر من بگويم خدا هميشه، چيزى را اراده كرده است، يعنى از ازل كنار خدا، چيزى وجود داشته است، زيرا گفتم وقتى خدا چيزى را اراده مى كند، آن چيز همان لحظه به وجود مى آيد،
    خدا بود و هيچ چيز با او نبود، يعنى خدا خلقت هستى را اراده نكرده بود، بعداً خدا اراده كرد كه جهان هستى را بيافريند. آرى! خدا براى اين خلقت، مجبور نبود. خدا خودش خواست تا اين كار را بكند. او اراده كرد، وقتى او اراده كرد فوراً جهان هستى، ايجاد شد.
    نمى دانم موفق شدم اين نكته خيلى دقيق را به سادگى برايت بيان كنم يا نه؟
    شايد بگويى چرا من اين نكته ظريف را اينجا آوردم، چه ضرورتى داشت. آخر من عهد كرده ام هر چه از اهل بيت(عليهم السلام) در زمينه توحيد گفته شده است، براى تو ذكر كنم. نمى دانم خبر دارى كسانى كه پيرو اهل بيت(عليهم السلام) نيستند، اراده را صفتِ ذاتِ خدا مى دانند، امّا اهل بيت(عليهم السلام) همواره تأكيد داشته اند كه اراده صفتِ ذاتِ خدا نيست، اين همه تأكيد اهل بيت(عليهم السلام) براى چيست؟
    آن ها دوست دارند كه شيعيان آن ها شناخت درستى از خدا داشته باشند. اكنون تو ديگر مى دانى معناى سخن كسانى كه اراده را صفتِ ذاتِ خدا مى دانند چيست؟
    معناى سخن آن ها اين چنين است كه عالم هستى هم، ازلىّ است، يعنى هميشه اين هستى وجود داشته است و تو مى دانى كه اين حرف باطل است، خدا بود و هيچ چيز نبود، مكان نبود، زمان نبود، آسمان نبود، زمين نبود، هيچ چيز نبود، بعداً خدا اراده كرد و هستى را آفريد، زمان را آفريد، مكان را آفريد، آسمان را آفريد و...
    خدا هميشه قادر به خلق جهان بود، قدرت خدا هميشگى است، او يگانه است و تنها. بعد از آن، خدا اراده كرد تا هستى را بيافريند.
    اين يعنى توحيد ناب!*P*41
    امام رضا(عليه السلام) فرمودند: هر كس باور داشته باشد كه خدا هميشه و از ازل، اراده كرده است، يكتاپرست نيست.*P*42


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۴: از كتاب خداى خوبىها نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن