کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل نوزده

      فصل نوزده


    نام من محمّد است، اهل كوفه هستم، فاميلى من "همدانى" است. از شاگردان امام رضا(عليه السلام) هستم. براى ديدار با آن حضرت، همراه با يكى از دوستانم راهى مدينه شده ايم. نگاه كن! آن نخلستان ها را كه مى بينى مدينه است.
    ابتدا به حرم پيامبر مى رويم و زيارت مى كنيم و در مسجد پيامبر نماز مى خوانيم سپس به سوى خانه امام مى رويم. در مى زنيم، وارد خانه مى شويم، سلام كرده و جواب مى شنويم.
    خوشا به حال ما كه مهمان آفتاب شده ايم! خدايا! چگونه شكر تو را به جا بياوريم؟
    لحظاتى مى گذرد، من به ياد خاطره اى مى افتم، آن روز كه در مسجد كوفه نشسته بودم و ديدم يك نفر براى جوانان در مورد خدا سخن مى گفت. من مى خواهم بدانم كه آيا آن حرف ها درست است يا نه؟ آيا امام من اين سخنان را تأييد مى كند؟
    براى همين رو به امام كردم و گفتم:
    ــ آقاى من! ما سخنى عجيب شنيده ايم.
    ــ چه شنيده اى؟
    ــ براى ما اين چنين روايت كرده اند: "پيامبر در شب معراج خدا را به شكل جوانى زيبا ديد! جوانى كه تقريباً سى سال سن داشت و با پيامبر سخن مى گفت".
    وقتى امام اين سخن را مى شنود به سجده مى افتد، صداى او به گوش ما مى رسد، او دارد با خدا سخن مى گويد: "تو پاك و منزّه هستى اى خداى من! آنانى كه چنين سخن گفتند تو را نشناختند و براى همين اين سخنان را گفتند و تو را همانند ديگران وصف كردند. اى خداى من! تو از هر عيب و نقصى به دور هستى، چگونه شد كه آنان جرأت كردند تو را به غير خودت مثال بزنند؟ اى خداى خوب من! من تو را به آفريده هاى خود، تشبيه نمى كنم...".
    سجده امام لحظاتى طول مى كشد، او آن قدر زيبا با خدا سخن مى گويد كه اشك شوق از ديدگانم جارى مى شود.
    اكنون امام سر از سجده برمى دارد و رو به ما مى كند و مى گويد: هر وقت در ذهن خود، تصوّرى از خدا كرديد، بدانيد كه خدا، غير از آن تصوّر ذهنى شماست. هيچ كس نمى تواند ذات خدا را درك كند و به چگونگى آن پى ببرد. ما اهل بيت(عليهم السلام) الگوىِ شما هستيم كه همه بايد دنباله رو ما باشند، ما علم خود را از پيامبر گرفته ايم، بدانيد كه خدا بزرگ تر و والاتر از آن است كه صفات مخلوقات خود را داشته باشد!!*P*33
    آرى! اگر خدا وصف مخلوقات خود را داشته باشد و به شكل جوانى سى ساله باشد، كه محدود و پايان پذير است، او ديگر نمى تواند خداى بى پايان باشد!
    اكنون مى فهمم كه آن سخنى را كه شنيده ايم سخنى اشتباه بوده است، امام بار ديگر رو به ما مى كند و چنين مى گويد: "وقتى كه پيامبر به معراج رفت، در آن شب، نور عظمت خدا براى پيامبر آشكار شد، اين پيامبر بود كه در آن شب به شكل جوانى سى ساله در آسمان ها سير مى كرد".
    اكنون مى فهمم كه گروهى در نقل حديث اشتباه كرده اند، اصل حديث چنين بوده است: "در شب معراج، پيامبر نور خدا را ديد در حالى كه او به شكل جوانى سى ساله بود". نكته مهم اين است كه منظور از كلمه "او" در اين جمله كيست؟
    عدّه اى به اشتباه خيال كردند كه منظور از "او" در اين جمله، خداى متعال است و آن سخن باطل را گفتند، در حالى كه حديث، حديث درستى است، امّا منظور از كلمه "او"، پيامبر است. آرى! در شب معراج، پيامبر نور خدا را ديد در حالى كه خودِ پيامبر، به شكلِ جوانى سى ساله در آسمان ها جلوه كرده بود.
    اكنون اين چه رمز و رازى است كه وقتى پيامبر به مهمانى خدا مى رود به شكل جوانى سى ساله جلوه مى كند بر هيچ كس آشكار نيست. شب معراج پر از اسرارى است كه فقط خدا و پيامبر او مى دانند و بس.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۹: از كتاب خداى خوبىها نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن