کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۵آقاى سخنگو! تو درباره نصب على(عليه السلام) به مقام امامت چنين مى گويى: "نصبِ آن حضرت، روايت چندانى بر آن نبود و بر فرض كه روايتى باشد، مطلبِ اثبات

      ۵آقاى سخنگو! تو درباره نصب على(عليه السلام) به مقام امامت چنين مى گويى:


    هر كس سخن تو را بشنود خيال مى كند كه واقعاً در احاديث اهل بيت(عليهم السلام)اصلاً درباره اين كه خدا امام را نصب مى كند مطلبى نيامده است، اكنون مى خواهم ثابت كنم كه اين سخن تو، باطل است، پس سه حديث در اينجا مى نويسم:

    1 - حديث اسحاق اَسَدى
    اين حديث را "شيخ كلينى" در كتاب "اصول كافى" در جلد اوّل صفحه 203 ذكر كرده است، اين كتاب، معتبرترين كتاب حديثى شيعه است.
    همه كسانى كه اين حديث را نقل كرده اند، افرادى راستگو بوده اند، پس اين حديث، صحيح است و مى توان به آن اعتماد كرد.
    يك روز، امام صادق(عليه السلام) به اسحاق اَسَدى گفت: "هر كس كه امام زمان خود را بشناسد به ايمان واقعى رسيده است"، سپس امام به سخن خود ادامه داد:
    لأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نَصَبَ الْإِمَامَ عَلَماً لِخَلْقِهِ وَ جَعَلَهُ حُجَّةً...
    همانا خدا امام را به عنوان "نشانه حق" نصب كرده است، خدا او را حجّت خودش در ميان مردم قرار داده است.
    در اين حديث، هم كلمه "نَصَبَ" هست و هم كلمه "جَعَل"، يعنى خدا امام را به عنوان نشانه حق، منصوب كرد و او را به عنوان حجّت، قرار داد. آقاى سخنگو! تو ادّعا كرده اى كه در احاديث اصلاً درباره اين كه خدا امام را نصب كرده است مطلبى نيامده است، تو گفتى كه احاديث فقط امام را معرفى مى كند، اكنون از تو مى خواهم تا اين حديث را يك بار با دقّت بخوانى، اگر سخن تو درست بود بايد در اين حديث چنين مى آمد "انّ الله عَرَّفَ الامامَ" يعنى خدا امام را معرفى كرد، در حالى كه در اين حديث، كلمه "نَصَب" آمده است.
    اكنون از تو مى پرسم: آيا تو اين حديث را نديده اى؟ اين حديث در كتاب "اصول كافى" آمده است! تو نمى توانى اعتبار آن را زير سؤال ببرى، به راستى چرا از اين حديث غافل ماندى؟ آخر چگونه ادّعا مى كنى استاد حوزه هستى و براى عدّه اى تفسير مى گويى ولى براى يك بار هم، كتاب اصول كافى را مطالعه نكرده اى؟

    * * *


    اكنون كه روشن شد حديث اسحاق اَسَدى، سندى صحيح دارد، پس اين حديث، دليل اصلى است، پس حالا مى توانم دو حديث ديگر را به عنوان "تأييد" ذكر كنم:

    2 - حديث شيخ طبرسى
    شيخ طبرسى از علماى بزرگ شيعه در قرن ششم بود، او كتاب "مجمع البيان" را نوشت و همه قرآن را در آن، تفسير كرد، او وقتى به آيه اكمال رسيد اين حديث را از امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) نقل كرد:
    إنّما اُنزل بعد أن نصب النبي عليّاً عَلَماً للأنام يومَ غدير خمّ
    اين آيه در روز غدير خم، بعد از اين كه پيامبر على(عليه السلام) را به عنوان رهبر مردم منصوب كرد نازل شد.
    در اين حديث به صورت واضح، از كلمه "نصب" استفاده شده است و باطل بودن ديدگاه "معرفى" را آشكار مى كند.

    3 - حديث شيخ صدوق
    شيخ صدوق در كتاب "امالى" ص 126 اين مطلب را نقل مى كند كه يك روز، پيامبر به ياران خود رو كرد و چنين گفت:
    يَوْمَ غَدِيرِ خُمّ أَفْضَلُ أَعْيَادِ أُمَّتِي وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَمَرَنِي اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ فِيهِ بِنَصْبِ أَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب عَلَماً لِأُمَّتِي يَهْتَدُونَ بِهِ مِنْ بَعْدِي... هُوَ إِمَامُ الْخَلْقِ بَعْدِي
    روز غدير بهترين عيد امّت من است، روز غدير روزى است كه خدا به من امر كرد تا على(عليه السلام) را به عنوان نشانه حقّ، منصوب كنم تا امّت من به وسيله او هدايت شوند... او امامِ مردم بعد از من است.
    در اين سخن پيامبر هم كلمه "نصب" آمده است و روشن است كه خدا امام را به مقام امامت منصوب مى كند و مردم در اين ميان، هيچ نقشى ندارند.

    * * *


    آقاى سخنگو! تو مى گويى: "عبارت "مَنْ كُنتُ مَولاه فعَلىّ مَولاه" نيز نصب را نمى رساند".
    وقتى من موضوع را بررسى مى كنم مى بينم كه پيامبر در روز غدير در ميان آن همه جمعيّت فرياد برآورد: "مَنْ كُنتُ مَولاه فعَلىّ مَولاه": "هر كس من مولاى اويم، پس على مولاى اوست". احاديثى كه در اينجا ذكر كردم آشكار مى كند كه پيامبر در روز غدير على(عليه السلام)به امامت نصب كرده است، از طرف ديگر وقتى حوادث روز غدير را بررسى مى كنيم مى بينيم پيامبر دستور داد تا آن همه جمعيّت در آن هواى گرم توقّف كنند، پيامبر همه آن هايى را كه جلوتر رفته بودند، باز گرداند، براى چه پيامبر از همه مسلمانان خواست تا با على(عليه السلام)بيعت كنند، اين كارهاى پيامبر با "نصب على(عليه السلام)" سازگارى دارد نه با "معرفى على(عليه السلام)".
    اصلاً بيعت كردن يعنى چه؟ اين كه پيامبر سه روز در سرزمين غدير ماند و به مردم دستور داد با على(عليه السلام) بيعت كنند چه معنايى را مى رساند؟ تو كه مى گويى خدا و پيامبر در روز غدير فقط على(عليه السلام) را معرفى كردند و اين مردم بودند كه بايد او را انتخاب مى كردند، آيا معرفى كردن هم بيعت مى خواهد؟ چرا پيامبر دستور داد تا مردم على(عليه السلام)را "امير مؤمنان" خطاب كنند؟ آيا در "معرفى"، احتمال خطر و فتنه اى مى رفت كه خدا به پيامبر وعده داد كه ما تو را از فتنه ها حفظ مى كنيم؟


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۵: از كتاب شب تاریک نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن