کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۳وقتى ما "آيه اكمال" را مى خوانيم مى دانيم كه خدا دين اسلام را با ولايت على(عليه السلام)كامل كرد و نعمت را بر مسلمانان تمام كرد. اين باور ماست كه رو

      ۳وقتى ما


    آقاى سخنگو! تو اين مطلب را قبول ندارى و چنين مى گويى: "پيامبر در سفر حجّ (در روز عرفه) براى مردم سخنرانى كرد و جنگ و خونريزى را حرام اعلام كرد، پس از آن سخنان، آيه اكمال نازل شد و خدا به مردم خبر داد كه دين كامل شده است و نعمت بر آنان، تمام شده است". "نعمتى كه تمام شد اين است كه به گوش مردم رسيد كه اسلام، دينِ صلح است".
    آقاى سخنگو! تو گمان كردى كه با اين سخنان مى توانى از شكوه روز غدير بكاهى، در حالى كه شكوه غدير، جاودانى است. (چقدر عجيب است تو نوشته خود را دقيقاً دو روز قبل از عيد غدير سال 1397 هجرى شمسى، منتشر كردى).
    شيعه در طول تاريخ فرياد برمى آورد كه اگر كسى ولايت امامِ معصوم را قبول نكند، دينِ او، ناقص است، جامعه اى كه از ولايت امام فاصله بگيرد هرگز به كمال نخواهد رسيد، تو با سخن خود، مى خواهى اين باور را متزلزل بسازى.
    اين سخن تو يك ستون مهم دارد كه بقيّه سخنان خود را روى آن بنا كردى! آن ستون مهم چيست؟ پايه و اساس سخن تو چيست؟ تو بايد ابتدا آن پايه و اساس را ثابت كنى و بعداً سخنان ديگر را بگويى.
    اساس و ستون سخن تو اين است كه آيه اكمال در روز عرفه نازل شده است، از تو مى پرسم پيامبر در كجا براى مردم سخنرانى كرد و جنگ و خونريزى را حرام اعلام كرد و بر حرمت خون ها و مال ها و آبروى انسان ها تاكيد كرد؟
    تاريخ نويسان مى گويند: "پيامبر اين سخنان را در روز عرفه در صحراى عرفات بيان كرد". اين سخنرانى مهم پيامبر در روز عرفه (روز نهم ذى الحجّه) بود. حالا تو مى گويى: "بعد از اين سخنرانى بود كه آيه اكمال نازل شد". آرى، پايه و اساس سخنان تو اين است كه آيه اكمال در روز عرفه نازل شده است.
    من در فصل قبل ثابت كردم كه آيه اكمال در روز غدير نازل شده است، احاديثى را ذكر كردم كه ثابت مى كند اساسِ و پايه سخنان تو باطل است. چه كسى گفته است كه آيه اكمال در روز عرفه نازل شده است؟ اين سخن چه دليلى دارد؟ وقتى پايه و اساسِ سخن تو خراب باشد، بقيّه سخن تو هم ويران است.
    ما قبول داريم كه در روز عرفه پيامبر سخنرانى كرد و از مردم خواست تا جنگ و خونريزى را كنار بگذارند و حرمت خون و مال و آبروى يكديگر را نگه دارند، اين مطلب درست است و هيچ اشكالى در آن نيست. روز عرفه پيامبر از صلح و آشتى سخن گفت، ولى در آن روز، آيه اكمال نازل نشد، اين آيه نُه روز بعد از عرفه و در سرزمين غدير نازل شد و دين با ولايت على(عليه السلام) كامل شد.
    آقاى سخنگو! بدان وقتى سؤالى براى ما شيعيان پيش مى آيد به سخنان اهل بيت(عليهم السلام) مراجعه مى كنيم، چون باور داريم اين تنها راه رستگارى است، هر مطلبى را كه اهل بيت(عليهم السلام) تأييد نكرده باشند، باطل است، هر چيزى كه آنها نگفته باشند ما را به بيراهه مى برد. اين سخن امام صادق(عليه السلام)است: "هر سخنى كه ما آن را نگفته ايم، باطل است و شما را گمراه مى كند".
    وقتى حديث صحيح و معتبر از اهل بيت(عليهم السلام) داريم كه مى گويد آيه اكمال در روز غدير نازل شده است، ديگر ما يقين مى كنيم دين با ولايت على(عليه السلام) كامل شده است، ما با جان و دل اين احاديث را مى پذيريم و سخنان تو را باطل مى دانيم.
    در پاورقى سه حديث ديگر آوردم، اين احاديث نشان مى دهد كه دين با ولايت على(عليه السلام) كامل شده است و سخن تو را باطل مى كند.

    * * *


    آقاى سخنگو! تو نوشته خود را با عنوان "تفسير جديدى از سه آيه مربوط به ولايت حضرت على(عليه السلام)" منتشر كردى، به راستى كه اين تفسير تو با احاديث اهل بيت(عليهم السلام)سازگارى ندارد، براى همين يك شيعه واقعى به راهى كه تو مى روى قدم نمى گذارد و از تو پيروى نمى كند.
    به راستى سخن جديد تو چه بود؟ تو گفتى كه خدا با اعلام صلح و آشتى، نعمت را بر مردم كامل كرد، تو اصرار دارى كه ثابت كنى دين با ولايت على(عليه السلام)كامل نشده است.
    سخنِ جديد تو بار ديگر باعث شادى دل وهّابى ها شد، ولى اكنون يك سؤال از تو مى پرسم: كجاى اين سخن تو، تفسير جديدى است؟ كسى كه از اصل ماجرا باخبر نباشد خيال مى كند كه واقعاً تو مطلب جديدى گفته اى در حالى كه اين طور نيست! سخنى را كه مطرح كردى يك نفر هزار و چهارصد سال پيش، گفت و خريدارى نداشت، چطور شده است كه مطلبى كه اين قدر قديمى است، جديد مى دانى؟ قرار بود تفسير جديد بگويى، تو كه مطلبى بسيار قديمى را بازگو كردى!
    حتماً نام "شَقيق اَسَدى" را شنيده اى! او يكى از مفسّران اهل سنّت است. او وقتى آيه اكمال را تفسير مى كرد چنين مى گفت: "منظور از كمال دين، امن و فراغ است".
    روشن است كه منظور او از "امن" همان صلح و آشتى است كه تو مى گويى و منظور او از "فراغ" اين است كه ديگر جنگ ها به پايان رسيده است و خطرى متوجّه اسلام نيست، پس تو حرف جديدى نگفته اى!
    اكنون وقت آن است تا قدرى درباره شقيق اسدى سخن بگويم: او كسى بود كه در آغاز به حضرت على(عليه السلام) اظهار علاقه مى كرد ولى وقتى عثمان (خليفه سوّم) به خلافت رسيد طرفدار عثمان شد و شروع به بدگويى درباره حضرت على(عليه السلام)كرد و دشمنى خود را با آن حضرت آشكار ساخت.
    وقتى يزيد به حكومت رسيد به حاكم عراق دستور داد كه شقيق اَسَدى را مسؤول "بيت المال" كند، او خزانه دار كوفه شد، به راستى چرا يزيد اين مقام را به او داد؟ چرا او به اين مقام رسيد؟ معلوم است كه او به خاطر دشمنى اش با على(عليه السلام)به اين مقام رسيد.
    آقاى سخنگو! تو گفتى كه منظور از اتمام نعمت، صلح و آشتى است، اكنون از تو مى پرسم: چرا نگفتى كه اين سخن را شقيق اسدى، هزار و چهارسال پيش، گفته است؟ رعايت امانت در سخن، كار خوبى است، وقتى انسان سخنى را از كسى مى گيرد خيلى به جاست كه اسمى هم از صاحب سخن به ميان آورد، تو سخن خود را از كسى (كه دشمن حضرت على(عليه السلام) است و در حكومت يزيد، مقامى داشته است) گرفتى و انتظار دارى ما كه شيعه هستيم اين سخن را قبول كنيم؟ معلوم است كه شقيق اسدى اين آيه را آن طور معنا كرد تا حقّانيّت على(عليه السلام) را از بين ببرد، او دشمنىِ خود را اين گونه نشان داد و آن سخن را گفت، هدف او اين بود كه نورِ غدير را خاموش كند، چرا تو از او پيروى كردى؟
    شايد بگويى كه من اصلاً سخن شقيق اَسَدى را نديده بودم و از آن خبر نداشتم، در اين صورت، سخن تو را قبول مى كنم و باور مى كنم كه اين تفسير از خودت است و خودت با تفكّر و انديشه به آن رسيده اى، ولى يك سؤال از تو مى پرسم: تو با خود چه كردى، چه در سر پروراندى كه خروجى ذهن تو همان چيزى شد كه شقيق اَسَدى سال ها پيش گفته است؟ اشكال در كجاست؟ چرا انديشه تو، همان خروجى را مى دهد كه يك دشمن اهل بيت(عليهم السلام)سال ها پيش گفته است؟ چطور شد كه سخن دشمن على(عليه السلام) را زنده كردى؟
    آيا مى دانى تو روح شقيق اَسَدى كه در جهنّم مى سوزد را هم شاد كردى و هم ناراحت. او را ناراحت كردى چون سخنِ او را به نام خودت، مطرح كردى و اسمى از او نياوردى! او را خوشحال كردى زيرا سخنِ او را بعد از هزار و چهارصد سال زنده كردى!



نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳: از كتاب شب تاریک نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن