کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل پانزده

      فصل پانزده


    قرآن در سوره توبه، آيه 105 چنين مى گويد: (وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ).
    "هر كارى كه انسان ها انجام مى دهند، خدا از آن آگاه است، همچنين به اذن خدا، پيامبر و مومنان از آن آگاه هستند".
    نام او شعيب بود و در شهر كوفه خرما مى فروخت، او بارها اين آيه را خواند و در آن فكر كرد و دوست داشت بداند منظور از "مؤمنان" در آيه چه كسانى هستند؟
    او به مدينه سفر كرد، به خانه امام صادق(عليه السلام) رفت و سلام كرد و در گوشه اى نشست، او به دنبال فرصت مناسبى بود تا سؤال خود را بپرسد، لحظاتى گذشت، ديگر وقت سؤال بود، او اين آيه را خواند و گفت:
    ــ آقاى من ! منظور از "مؤمنان" در اين آيه، چه كسانى هستند؟
    ــ آنان، امامان معصوم هستند، دوازده امامى كه جانشينان پيامبر مى باشند.[46]
    آن، روز او فهميد كه خدا امام را شاهد بر بندگانش قرار داده است، آنان به اذن خدا از اعمال و كردار مردم باخبر هستند. امروز هم امام زمان از همه چيز باخبر است، فرشتگان، هر صبح و شام، پرونده اعمال ما را نزد او مى برند، او به اعمال ما نگاه مى كند، اگر در آن كارهاى زيبا ببيند، خوشحال مى شود، برايمان دعا مى كند، اگر گناهى انجام داده باشيم، او ناراحت مى شود و دست به دعا برمى دارد و براى ما استغفار مى كند.

    * * *


    ابراهيم يكى از ياران امام صادق(عليه السلام) بود، يكى از شب ها كه او به خانه امام صادق(عليه السلام) رفته بود، سخن به درازا كشيد، او از بس مجذوب سخنان امام شده بود، گذشت زمان را فراموش كرد. وقتى او به خود آمد، فهميد كه خيلى از شب گذشته است و مادرش حتماً نگران شده است.
    ابراهيم با امام خداحافظى كرد و با سرعت خود را به خانه رساند. وقتى او به خانه رسيد، مادرش را خيلى نگران يافت، مادر به او گفت: پسرم ! چرا اين قدر دير كردى؟ دلم هزار جا رفت، گفتم نكند مأموران حكومتى تو را دستگير كرده باشند !
    ابراهيم با عصبانيّت بر سر مادر فرياد زد و او را ناراحت كرد. فردا صبح، ابراهيم به سوى خانه امام صادق(عليه السلام) حركت كرد، وقتى وارد خانه امام شد، سلام كرد، امام جواب سلام او را داد، سپس رو به او كرد و فرمود: اى ابراهيم ! چرا ديشب با مادر خود با صداى بلند سخن گفتى؟ چرا دل او را شكستى؟ آيا فراموش كردى كه او براى بزرگ كردن تو چقدر زحمت كشيده است؟
    ابراهيم خيلى تعجّب كرد، جريان تندى او با مادر را هيچ كس نمى دانست، ولى امام صادق(عليه السلام) از آن باخبر بود، ابراهيم از امام خود خيلى خجالت كشيد. امام به سخنان خود چنين ادامه داد: سعى كن كه ديگر با صداى بلند، با مادرت سخن نگويى و او را ناراحت نكنى.[47]

    * * *


    او دانشمندى بزرگ بود و در مشهد زندگى مى كرد و مردم به او علاقه زيادى داشتند، شب در خواب ديد كه به حرم امام رضا(عليه السلام) رفته است، امام در آنجا حضور دارد و مردم به زيارت آن حضرت مى روند. در اين ميان، نگاه او به يكى از تاجران تهرانى افتاد كه از دوستان او بود. آن تاجر جلو آمد تا به ضريح رسيد، سلام كرد ولى ناگهان سنگى را به سوى امام پرتاپ كرد، امام از اين كار آن تاجر ناراحت شدند.
    بعد از مدّتى آن تاجر به سمت ديگر ضريح امام رفت و در آنجا نيز سنگى را به سوى امام پرتاپ كرد، سپس براى بار سوم آن تاجر سنگى ديگر را پرتاپ كرد، اين رفتار باعث ناراحتى شديد امام شد.
    آن دانشمند از خواب بيدار شد، متحيّر شد كه معناى اين خواب چيست. در اوّلين فرصت نزد آن تاجر رفت و به او گفت:
    ــ تو اين بار كه به زيارت امام رضا(عليه السلام) رفتى، چه خطايى كردى؟
    ــ چطور مگر؟
    ــ تو امام رضا(عليه السلام) را با رفتار خود ناراحت كردى، او را اذّيت نمودى. من خودم در خواب اين را ديدم!
    وقتى تاجر اين سخن را شنيد، شرمنده شد و گفت: "من از گناه خود توبه مى كنم، وقتى به حرم رفتم، خانمى را ديدم، شيطان مرا فريب داد و من دستم را روى دست او گذاشتم. سه بار اين كار را كردم". اينجا بود كه معلوم شد معناى آن خواب چه بوده است، آن سه گناهى كه او در حرم انجام داده بود، همانند سه سنگى بود كه او به سوى امام پرتاپ كرده بود. (اين ماجرا سال ها قبل روى داده است، زمانى كه در حرم، قسمت مردانه و زنانه از يكديگر جدا نشده بود).

    * * *


    اكنون قدرى فكر مى كنم، گناه من باعث رنج و اذّيت امام زمان مى شود، اگر واقعاً امام خود را دوست دارم، بايد كارى كنم كه به آن حضرت، رنجى نرسانم، بلكه با تقوا و پرهيزكارى باعث شادى دل او بشوم.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۵: از كتاب يارى خورشيد نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن