کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل دو

      فصل دو


    ستمكاران مى دانستند كه حضرت مهدى(عليه السلام) حكومت ظلم آنان را نابود خواهد كرد، براى همين در تلاش بودند تا آن حضرت را شهيد كنند، خدا او را از ديده ها پنهان كرد و روزگار "غيبت" او آغاز شد، شيعيان به ستم ها و ظلم هاى فراوان گرفتار شدند. حضرت مهدى(عليه السلام)چهار نفر را به عنوان نماينده خود در جامعه قرار داده بود و از طريق آنان، پيام هاى خود را براى شيعيان مى فرستاد.
    در جامعه شخصى به نام "ابو غانم" آشكار شد، او به ظاهر شيعه بود ولى سخن او اين بود: "امام حسن عسكرى(عليه السلام) در حالى از دنيا رفت كه فرزندى نداشت". اين سخن او شك و ترديد را در دل بعضى ها انداخت و عدّه اى خيال كردند كه امام زمان به دنيا نيامده است!
    اينجا بود كه امام زمان پيامى را براى شيعيانش فرستاند، اين نامه را يكى از آن چهار نماينده او به دست شيعيان رساند.
    متن اين نامه چنين بود: "به من خبر رسيد كه گروهى از شما در دين خود به شك افتاده ايد. اين خبر مرا اندوهناك ساخت، اين اندوه من به خاطر خودم نبود، بلكه من به خاطر شما ناراحت شدم، بدانيد كه خدا با من است و من نيازى به غير او ندارم، اگر كسى مرا يارى نكند، من به وحشت نمى افتم، زيرا يارى خدا مرا كفايت مى كند".[3]
    آرى، امام زمان به هيچ كس غير از خدا نياز ندارد، همانگونه كه پيامبران نيازى به مردم نداشتند، خدا پيامبران را در زمان هاى مختلف يارى كرد، زمانى كه ابراهيم(عليه السلام) را در آتش انداختند، جبرئيل نزد او آمد و گفت: "اى ابراهيم! آيا كارى به من دارى؟". ابراهيم در پاسخ گفت: "به تو كه جبرئيل هستى احتياجى ندارم". ابراهيم فقط به يارى خدا دلبسته بود و خدا هم به آتش فرمان داد تا بر او سرد و گوارا گردد.[4]
    امام حسين(عليه السلام) هم وارث ابراهيم(عليه السلام) بود، وقتى كه او با لب هاى تشنه در گودال قتلگاه افتاده بود، گروهى از جن ها نزد او آمدند و چنين گفتند: "اى آقاى ما! ما از شيعيان تو هستيم، اگر اجازه بدهى همه دشمنان تو را نابود مى كنيم"، امام به آن ها گفت: "اگر به شما چنين اجازه بدهم پس اين مردم چگونه امتحان بشوند؟".[5]
    آرى، اگر امام حسين(عليه السلام) اراده مى كرد، مى توانست همه دشمنانش را نابود كند، به اذن خدا، همه قدرت زمين و زمان در دست او بود، امّا مصلحت بر آن بود كه آن حضرت از اين قدرت بهره نگيرد و امور به صورت عادى پيش برود. امام حسين در روز عاشورا فرياد برآود: "هل من ناصر ينصرنى! آيا كسى هست مرا يارى كند". او مى دانست كه خدا مى خواهد با صبر او، مردم آن روزگار را امتحان كند.
    آنان كه در كربلا امام حسين(عليه السلام) را يارى كردند، حماسه اى بزرگ و زيبا آفريدند. با فداكارى آنان بود كه كربلا جلوه گاهى از هدف اصلى خلقت انسان شد.
    امروز هم امام زمان به يارى ما نياز ندارد، ولى از همه ما را به يارى فرا مى خواند تا همه امتحان شويم، خوشا به حال كسى كه از اين امتحان، سربلند بيرون مى آيد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲: از كتاب يارى خورشيد نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن