کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل هفت

      فصل هفت


    تو خود مى دانى در روزگارى كه امام زمان از ديده ها پنهان است، شيعيان گرفتار چه سختى ها مى شوند، شيطان كه مى داند باور به امام زمان چقدر ارزش دارد، هر لحظه تلاش مى كند با وسوسه هاى خود، اين باور را ضعيف كند، دشمنان هم كه براى خاموش كردن ياد آن حضرت، برنامه هاى فراوان دارند.
    خدا تو را يارى كرده است و تو را از شك و ترديد، نجات داده است، همانگونه كه به وجود خورشيد ايمان دارى، به امام زمان خود باور دارى، اين يقين و اين ايمان، ارزش فراوانى دارد و تو بايد شكرگزار اين نعمت باشى.
    شكر اين نعمت فقط اين نيست كه سر به سجده بگذارى و خدا را شكر كنى، تو بايد دست ديگران را بگيرى تا رايحه خوش معرفت به امام زمان به مشام ديگران هم برسد، بايد تلاش كنى تا دوستداران آن حضرت زياد شوند.
    تو ديگر غربت مولاى خود را به هيچ قيمتى نمى پسندى و زياد شدن ياوران امام براى تو اهميت زيادى دارد. هيچ چيز در اين دنيا براى تو به اين اندازه لذّت ندارد كه بتوانى يك نفر را به امام زمان نزديك تر كنى و ايمان او را قوى تر سازى.

    * * *


    به اين سخن امام صادق(عليه السلام) گوش فرا بده: "دشمنان ما با وسوسه هاى خود مى خواهند شيعيان ما را از ما جدا كنند، عدّه اى كه از علم و معرفت بهرمند هستند شرّ آن دشمنان را از سر شيعيان ما كم مى كنند و باعث نجات شيعيان مى شوند، آنان حقيقت ولايت ما را بازگو مى كنند و با سخنان خود از ما دفاع مى كنند، خدا در مقابل هر حرفى از سخنان آنان پاداشى برتر از همه دنيا به آنان عطا مى كند، در بهشت نعمت هاى فراوانى در انتظار آنان است و اندازه آن نعمت ها را فقط خدا مى داند".[16]
    آرى، اين ثواب بزرگ براى كسى است كه از حريم مكتب شيعه دفاع مى كند، به شبهات دشمنان، پاسخ مى دهد تا شيعيان فريب نخورند و راه سعادت را گم نكنند.
    وقتى امام زمان مى بيند كه كسانى از حريم باورهاى شيعه دفاع مى كنند، براى آنان دعا مى كند.

    * * *


    مردم او را به "علامه حلّى" مى شناختند، در قرن هشتم هجرى زندگى مى كرد. در آن زمان، هيچ كس به مقام علمى او نمى رسيد. او بيش از صد كتاب نوشت و رهبر شيعيان بود و همه مردم به او با ديده احترام نگاه مى كردند.
    به او خبر رسيد كه يكى از دانشمندان اهل سنّت كتاب جديدى نوشته است و در آن كتاب، باورهاى شيعه را زير سؤال برده است. او آن كتاب را همراه خود مى برد و در مجلس ها، آن كتاب را مى خواند و مردم را گمراه مى كرد.
    علامه حلّى به دنبال اين بود كه آن كتاب را به دست بياورد. آن دانشمند سنّى از ترس آن كه مبادا كسى جوابى بر آن كتاب بنويسد، آن را به هيچ كس نمى داد. آن كتاب فقط يك نسخه داشت و هيچ كس از آن نسخه ديگرى ننوشته بود.
    يك روز علامه حلّى خودش نزد آن دانشمند رفت و به او گفت: "من مى خواهم كتاب تو را مطالعه كنم". آن دانشمند با خود فكرى كرد و گفت: "من سوگند ياد كرده ام كه اين كتاب را بيش تر از يك شب به كسى به امانت نگذارم". علامه حلى قبول كرد و قرار شد آن كتاب را تحويل بگيرد.
    در آن زمان، وسيله اى براى كپى كردن كتاب وجود نداشت، اگر علامه حلّى مى خواست نسخه اى از آن كتاب را داشته باشد بايد همه آن كتاب را با دست مى نوشت، نوشتن آن كتاب چندين روز وقت مى خواست و نمى شد يك شب آن را تمام كرد.
    شب فرا رسيد، علامه حلى بعد از خواندن نماز، كتاب را تحويل گرفت و شروع به نوشتن كرد، او به سرعت مى نوشت و دعا مى كرد بتواند اين كار را به پايان ببرد.
    چندين ساعت گذشت، زير نور فانوس، چشم او خسته شده بود، امّا او باز هم مى نوشت، دست او ديگر توان نوشتن نداشت. ناگهان در خانه به صدا درآمد، مردى به ديدن علامه آمده بود، علامه فكر كرد او مسافرى است كه از مكّه يا مدينه آمده است و جايى براى خواب ندارد. او را به حضور پذيرفت و بعد از پذيرايى، دوباره مشغول نوشتن شد.
    لحظاتى گذشت، علامه بسيار خسته بود، خواب به چشم او آمده بود. اينجا بود كه آن مهمان رو به علامه كرد و گفت: "نوشتن كتاب را به من واگذار كن و تو برو بخواب". علامه كتاب را به او تحويل داد و نگاه كرد ديد كه او چقدر زيبا و خوانا مى نويسد، چند سطر را كه او نوشت، علامه فهميد كه مهمانش مى تواند اين كار را انجام بدهد. لحظه اى سرش را بر روى زمين گذاشت تا ساعتى استراحت كند.
    نزديك اذان صبح بود، علامه از خواب بيدار شد، او مهمانش را در آنجا نديد، كتاب را برداشت ديد كه همه كتاب با خطى زيبا نوشته شده است، او تعجّب كرد، چگونه ممكن بود كه يك نفر بتواند در يك شب، همه آن كتاب قطور را بنويسد؟[17]
    علامه آخر كتاب را نگاه كردى. ديد كه چنين نوشته شده است:
    "كَتَبَهُ م ح م د". اينجا بود كه علامه حلى فهميد مهمان او، امام زمان بوده كه براى يارى او آمده است، او افسوس خورد كه چرا آقاى خود را نشناخته است، اشك از ديدگان او جارى شد.او اصل كتاب را براى آن دانشمند سنى برد و سپس شروع به نوشتن جواب شبهات آن كتاب نمود و با اين كار از باورهاى شيعه دفاع نمود و شيعيان را از خطر گمراهى نجات داد. آرى، امام زمان كسانى را كه از مكتب تشيّع دفاع مى كنند، يارى مى كند.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷: از كتاب يارى خورشيد نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن