کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل بيست ودو

      فصل بيست ودو


    آقاى سُنّى! دوستان تو مى گويند كه فاطمه از ابوبكر و عُمَر ناراضى بود، امّا در آخرين روزهاى زندگى خود، از آن دو نفر راضى و خشنود شد. اين سخن آنان است:
    بر فرض كه قبول كنيم فاطمه، براى مدّتى از ابوبكر ناراضى بود، امّا سرانجام از او راضى شد، بيهَقى در كتاب خود چنين آورده است: "وقتى فاطمه بيمار شد، ابوبكر و عُمَر به ملاقات او رفتند و با او سخن گفتند و اينجا بود كه فاطمه از ابوبكر راضى شد".
    من وقتى اين سخن را مى شنوم، به تحقيق مى پردازم، متوجّه مى شوم كه استاد بيهَقى در كتاب خود اين مطلب را نقل كرده است.
    استاد بُخارى در كتاب "صحيح بُخارى"، سه بار مى گويد كه فاطمه(عليها السلام) هرگز از ابوبكر راضى نشد.
    اكنون من سه جمله استاد بُخارى را براى تو ذكر مى كنم:
    1 ـ او در جلد 3 صفحه 1126 مى گويد: "فاطمه از ابوبكر ناراحت بود و با او قهر بود و اين ناراحتى تا زمانِ مرگ فاطمه، ادامه پيدا كرد".
    2 ـ او در جلد 4 صفحه 1549 مى گويد: "فاطمه از ابوبكر خشمگين شد و ديگر با ابوبكر سخن نگفت تا از دنيا رفت".
    3 ـ او در جلد 6 ص 2474 مى گويد: "فاطمه از ابوبكر خشمناك شد و تا پايان زندگى خود با ابوبكر سخن نگفت".
    نظر استاد بُخارى اين است كه فاطمه(عليها السلام) از ابوبكر راضى نشد، امّا نظر استاد بيهَقى اين است كه فاطمه از ابوبكر راضى شد. اكنون بايد بدانيم كه كدام يك از اين دو نظر، معتبرتر است.
    اهل سنّت اعتقاد دارند كه صحيح بُخارى، برادر قرآن است، آن ها مى گويند هيچ كتابى به اعتبار كتاب صحيح بُخارى نمى رسد.
    اين يك قانون مهم است: هميشه آنان سخنى كه در كتاب صحيح بُخارى آمده است را بر همه كتاب هاى ديگر برترى مى دهند.
    پس در اينجا هم بايد نظر استاد بُخارى را قبول كنيم، استاد بُخارى در سه جاى كتاب خود مى گويد كه فاطمه از ابوبكر راضى نشد!
    جالب است، استاد بيهَقى دويست سال بعد از استاد بُخارى كتاب خود را نوشته است، ما به سخن استاد بُخارى اعتماد بيشترى داريم، چون دويست سال به اصل ماجرا نزديك تر بوده است!
    ? ? ?
    على(عليه السلام) پيكر فاطمه(عليها السلام) را شب به خاك سپرد. اين وصيّت فاطمه(عليها السلام) بود. به راستى چرا فاطمه(عليها السلام) اين وصيّت را كرد؟ فاطمه(عليها السلام) نمى خواست ابوبكر در تشييع جنازه او حاضر شود و بر پيكر او نماز بخواند.
    اگر واقعاً فاطمه(عليها السلام) از ابوبكر راضى شده بود، ديگر چرا اين وصيّت را نمود؟ چرا او اصرار داشت كه حتماً شب به خاك سپرده شود؟ چرا؟
    فاطمه(عليها السلام) مى دانست كه عدّه اى بعداً مى آيند و تاريخ را تحريف مى كنند، او مى دانست كه نويسندگانى مانند بيهَقى مى آيند و با قلم خويش، حقيقت را پنهان مى كنند. فاطمه(عليها السلام) كارى كرد كه حقيقت هرگز مخفى نماند.
    هر مسلمان آزاده وقتى مى شنود كه قبر فاطمه(عليها السلام) پنهان است و او شبانه دفن شد، از خود خواهد پرسيد: چرا قبر فاطمه(عليها السلام)مخفى است، چرا ابوبكر و عُمَر نتوانستند بر پيكر او نماز بخوانند؟ چرا فاطمه(عليها السلام) وصيّت كرد شب بدن او را دفن كنند.
    اين وصيّت، سندى محكم است بر اين كه فاطمه(عليها السلام) هرگز از ابوبكر راضى نشد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۲: از كتاب روشنى مهتاب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن