کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل چهارده

      فصل چهارده


    آقاى سُنّى! تو در ادامه سخن خود، از مردم مدينه ياد مى كنى و مى گويى:
    مردم مدينه نسبت قومى و خويشاوندى با پيامبر داشتند مادر پيامبر از آنجا بود...پيامبر توانست هزاران نفر فدايى تربيت نمايد و آن ها حاضر بودند در راه خدا و دفاع از پيامبر و خانواده او، جان خود را فدا كنند...آن همه مسلمان مخلص و فدايى و مخصوصاً مردم مدينه كه با پيامبر رابطه خويشاوندى و قومى داشتند، چه شد همه يكپارچه سكوت نموده كوچكترين حرف و اعتراضى نكردند؟
    نمى دانم تو از مثلث "زر و زور و تزوير" چيزى شنيده اى؟ اين مثلث شومى است كه همه پيامبران و شهيدان تاريخ در آن مدفون هستند.
    اگر تو به دنبال اين هستى كه چرا آن همه مردم مؤمن و وفادار، به يكباره عوض شدند، بايد تاريخ را بيشتر بخوانى، بايد تاريخ شناس باشى.
    حكومتى كه بعد از وفات پيامبر روى كار آمد با زر و زور و تزوير موفق شد مردم را آن گونه تغيير دهد.
    ابتدا از سياست زر (طلا) برايت بگويم: سخن يك شيرزن مدينه، ما را از ماجرايى آگاه مى كند، روزى زنى در مدينه فرياد برآورد: "آيا مى خواهيد دين مرا با پول بخريد ؟ هرگز! هرگز نخواهيد توانست مرا از دينم جدا كنيد ، من اين پول هاى شما را قبول نمى كنم".[55]
    او زنى از طايفه بنى عَدىّ بود كه حاضر نبود دست از حمايت على(عليه السلام)بردارد، او شيفته پول نشد، امّا افسوس كه عدّه اى از مردان مدينه شيفته پول شدند و على(عليه السلام) را تنها گذاشتند. آنان فريب سياست زر را خوردند.
    تو مى گويى سياست تزوير چه بود؟
    تزوير همان فريب دادن مردم به اسم دين است. وقتى با ابوبكر به عنوان خليفه بيعت شد، تبليغات زيادى براى فريب مردم آغاز گرديد، ابوبكر به عنوان مقام والاى خلافت مطرح شد و اين گونه تبليغ شد مخالفت با ابوبكر، مخالفت با خدا و قرآن است.
    عدّه اى با گرفتن پول هاى زياد شروع به ساختن حديث هاى دروغين كردند.
    آيا مى خواهى يكى از آن حديث ها را برايت نقل كنم: يكى براى مردم چنين سخن مى گويد: من از پيامبر اين سخن را شنيدم: "بعد از من پيشوايانى به قدرت مى رسند. شما بايد از آنان اطاعت كنيد، اگر چه شما را مورد ضرب و شتم قرار بدهند و اموال شما را غارت كنند، باز شما وظيفه داريد از آنان اطاعت كنيد".[56]
    نگاه كن! چگونه به دستگاه خلافت خدمت مى كنند؟ آنها به مردم مى گويند كه در هر شرايطى بايد از رهبر اطاعت كنيد، حتّى اگر رهبر به شما ظلم بكند! چگونه به پيامبر نسبت دروغ مى دهند؟ اين همان سياست تزوير و فريب است.
    گروهى از مردم فريب اين سياست را خوردند، آيا دوست دارى از اعتقاد و باور آنان سخن بگويم؟
    گوش كن، اين باور آنان است: "على و فاطمه بايد از خليفه اطاعت كنند. ابوبكر، خليفه پيامبر است و اطاعت او بر همه واجب است، فاطمه، دختر پيامبر است، امّا بايد از خليفه پيامبر اطاعت كند، فاطمه نبايد نظم جامعه را به هم بزند و فتنه گرى كند. اگر ما از خليفه پيامبر اطاعت نكنيم، دشمن به ما حمله خواهد كرد، ما در حال تهديد هستيم، لشكر كشورِ رُوم تا مرزهاى ما پيش آمده اند، ما بايد همه متحّد باشيم، فاطمه هم بايد از خليفه اطاعت كند تا اسلام باقى بماند. چه اشكالى دارد كه خليفه يك نفر را به قتل برساند تا جامعه از آشوب رهايى يابد؟ على مى خواهد وحدت جامعه را به هم بزند، آيا بايد او را به حال خود رها كرد؟".[57]
    دوست خوبم! وقتى سياست تزوير به خوبى جواب داد، آن وقت عُمَر به خانه فاطمه(عليها السلام) هجوم برد. عُمَر هفت روز صبر كرد، فاصله روز وفات پيامبر و روز هجوم به خانه فاطمه(عليها السلام)، هفت روز بود.
    ? ? ?
    من اوّل فكر مى كردم كه عُمَر آدمى كم سياست بوده است. ولى بعداً فهميدم كه او سياستمدار بزرگى بوده است، شايد تعجّب كنى كه چرا من اين حرف را مى زنم! لطفاً به اين سخنان گوش كن: چه كسى پيشنهاد داد كه مردم با ابوبكر بيعت كنند؟
    اين عُمَر بود كه همه اين كارها را كرد، مديريت اين طرح، به عهده عُمَر بود.[58]
    وقتى عُمَر به هدف خود كه همان خلافت ابوبكر بود رسيد، به فكر فرو رفت. او مى دانست كه هزاران نفر در روز غدير خمّ با على(عليه السلام) بيعت كرده اند، او مى خواست كارى كند كه همه آن ها خلافت ابوبكر را قبول كنند براى همين تصميم گرفت تا سياست زور را اجرايى كند. او به خانه فاطمه هجوم برد و...
    با اين كار، ترس و وحشتى در دل مردم افتاد، مردم مدينه فهميدند كه اگر بخواهند با خليفه مخالفت كنند، خانه و اهل خانه آن ها در آتش خواهد سوخت!
    همه آنان با خود مى گفتند: اين حكومت به دختر پيامبر رحم نكرد، خليفه دختر پيامبر را به خاك و خون كشيد، اگر ما مخالفت كنيم، با ما چه خواهد كرد؟
    اين سياست عُمَر، بسيار موفق بود، بعد از آتش زدن خانه فاطمه، ديگر در مدينه صداى اعتراضى بلند نشد!
    آقاى سُنّى! سؤال تو اين بود كه چرا مردم مدينه يكپارچه سكوت كردند و كوچكترين اعتراضى نكردند، بدان كه سياست زر و زور و تزوير دست به دست هم داد و همه صداها را در گلو خفه كرد.
    عدّه اى براى سكوت خود پول گرفته بودند، عدّه اى هم باور كرده بودند كه فاطمه و على(عليهما السلام)، فتنه گر هستند و حكومت اسلامى حق دارد با فتنه گران برخورد كند، گروهى هم كه با ديدن آتش بر درِ خانه فاطمه(عليها السلام)، ترس تمام وجودشان را فرا گرفت.
    ? ? ?
    اين ترس و وحشت، علّت بىوفايى مكرّر مردم مدينه بود، آيا دوست دارى تا تو را از بىوفايى آن ها باخبر كنم؟
    براى چندين شب، على و فاطمه(عليهما السلام) از خانه بيرون مى آمدند و به درِ خانه مردم مدينه مى رفتند و با آنان سخن مى گفتند. مردم مدينه به على(عليه السلام) قول مى دادند كه فردا صبح براى يارى او قيام كنند.
    آرى! هر شب سيصد و شصت نفر با على(عليه السلام) پيمان يارى مى بستند، امّا وقتى صبح فرا مى رسيد، فقط مقداد، سلمان ، ابوذر و عمّار براى يارى على(عليه السلام)مى آمدند.[59]
    آرى! مردم مدينه به عهد خود وفا نمى كردند، آنان مى ترسيدند كه خانه هايشان در آتش بسوزد، آن ها مى دانند كه هر كس بخواهد با خليفه در بيفتد جانش در خطر خواهد بود .
    آرى! هيچ كس جرأت نكرد با ابوبكر مخالفت كند، امّا روزى، جوانمردى از راه رسيد و با اعتراض خود، پايه هاى حكومت ابوبكر را لرزاند!
    نمى دانم آيا تا به حال نام او را شنيده اى؟ من از ابن نُويره سخن مى گويم، او به مدينه آمد و فرياد برآورد: "شما به اسلام خيانت كرديد و سخنان پيامبر را زير پا گذاشتيد".
    اين فريادِ اعتراضى بود كه تاريخ، هيچ گاه آن را فراموش نخواهد كرد.
    ابن نُويره به وطن خود بازگشت و ابوبكر خالدبنوليد را مامور كرد تا او را به قتل برساند. خالدبنوليد هم همراه با سپاهى به قبيله ابن نُويره هجوم برد و او را مظلومانه شهيد كرد.
    من ماجراى شهادت مظلومانه او را در كتابى به نام "فانوس اوّل" شرح داده ام.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۴: از كتاب روشنى مهتاب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن