کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری




    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـانِ الرَّحِيمِ
    صداى رعد و برق به گوشم مى رسيد، بلند شدم از پشت ميله ها به بيرون نگاه كردم. همه جا تاريك بود و باران تندى مى باريد.
    نمى دانم چه شد كه ناگهان بغضم تركيد. چند ساعتى بود كه بازداشت شده بودم. شايد بخواهى بدانى ماجرا چه بود.
    بهار سال 87 بود و من در شهر مدينه، مهمان پيامبرِ مهربانى ها بودم. در حرم پيامبر با چند جوان عرب در مورد آقا سخن گفته بودم; غافل از اين كه سخن گفتن در مورد آقا در اين شهر جرم است.
    وهّابى ها به من گفتند كه تو را به دادگاه مى بريم و بايد محاكمه شوى. حدّاقل سه ماه در زندان خواهى بود.
    حالا بايد منتظر دادگاه مى ماندم. نمى دانم چه شد كه ياد مادرِ آقا افتادم. اشك در چشمانم حلقه زد و گفتم: "بانو! خودت كمكم كن!".
    آن شب نذر كردم اگر نجات پيدا كنم، كتابى براى بانو بنويسم تا جوانان با ايشان و ولادت فرزندش بيشتر آشنا شوند.
    فكر مى كنم يك ساعت بيشتر نگذشته بود كه من آزاد و رها، دست بر پنجره هاى بقيع گرفته بودم و اشكِ شوق مى ريختم...
    امروز خدا را شكر مى كنم كه توفيقم داد تا به نذر خود عمل كنم و كتابم را بنويسم.
    اين كتاب را آخرين عروس نام نهادم، زيرا همه مى دانند كه حضرت نرجس(عليها السلام) تا قبل از آغاز روزگار غيبت، آخرين عروسِ حضرت زهرا(عليها السلام) بوده است.
    نمى دانم از آقا چگونه تشكّر كنم كه لطف و عنايت كرد و حالا كتاب، مهمانِ دستِ مهربان شماست.
    براى ظهور آقا بيشتر دعا كنيد.
    مهدى خُدّاميان آرانى
    قم، خرداد 1389


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي مقدمه : از كتاب آخرين عروس نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن